قسمت چهاردهم.
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست
ای آشیان درد، علی داشت تا تو را
ای مادر پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی، تو را
زین درد سوختیم که ای زهرۀ منیر
کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را
ناموس دردهای علی بودی و چو اشک
پنهان نمود غیرت شیر خدا تو را
دفن شبانه تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنی ست ز چندین جفا تو را
تا کفر غاصبان خلافت علم شود
راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را
یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست
در سایه داشت گر چه علی چون هما تو را
دزدید نالههای تو را اشک سُرخ روی
از بس که سرمه ریخت به شیون، حیا تو را
ای مهربان، کنیزک غم تا تو را شناخت
دامن رها نکرد به رسم وفا تو را
خم کرد ای یگانه سپیدار باغ وحی
این هیجده بهار پر از ماجرا تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربت علی
انداخت این سه درد مجسّم ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه کان فاطر غیور
میخواست از تمامی عالم جدا تو را
در شطّ اشک، روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نکرد فرات دعا تو را
دادند در بهای فدک، آخر ای دریغ
گلخانهای به گسترۀ کربلا تو را
گلخانۀ مزار تو را عاشقی نیافت
ای جان عاشقان حسینی فدا تو را
پهلو شکستهای و علی با فرشتگان
با گریه میبرند به دارالشفا تو را
دارالشفای درد جهان، خانۀ علیست
زین خانه میبرند ندانم کجا تو را
غافل مشو «فرید»! از این مژدۀ زلال
کاین حال، هدیهایست ز خیرالنساء تو را
در این قسمت میشنوید: سخنرانی حاج آقا فرحزادی، شعری از قادر طهماسبی با صدای المیرا شاهان.
زمستان 95، همزمان با ایام فاطمیه، برنامۀ نِینوایِ بقیع از سوی رادیو شعر و داستان، منتشر شد. سازندۀ این پادکست المیرا شاهان است.