عاشقانه‌ای از مژگان عباسلو

اشک باید در آغوش یاری بریزد…

اشک باید در آغوش یاری بریزد
زلف بر شانه‌های نگاری بریزد
من سرم روی دوش تو باشد قشنگ است
صخره وقتی از آن آبشاری بریزد
چای خوب است اما از آن بهتر این است
چای را آن که تو دوست داری بریزد
خواست قلب مرا پر کند از تو این عشق
خواست دریا که در جویباری بریزد!
عمر ما آن شکوفه‌ست بر شاخه، افسوس
می‌رود با نسیمی بهاری بریزد
چهره‌ام مثل آیینه از غم کدر شد
کاش دست تو از من غباری بریزد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved