عاشقانه‌ای از مرتضی امیری اسفندقه

کشیده است به رسوایی و جنون کارم…

کشیده است به رسوایی و جنون کارم
میان جمع بگویم که دوستت دارم؟
که دستگیری‌ام ای عشق می‌کند آیا
خدا نکرده اگر از تو دست بردارم؟
گرفت بار غمت را به دوش هرکس، مرد
خبر دهید که من زنده زیر آوارم
مراقبم که مبادا تهی شوم از تو
قسم به چشم تو! در خواب نیز بیدارم
شبیه اسفندم بی‌قرار گریهٔ سیر
شب و غروب و سحر، صبح و ظهر می‌بارم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved