پرویز حسامی: همه با شنيدن اسم روستا، تصوراتي به ذهنمان خطور خواهد كرد كه ساده بودن و صميميت در رأس آن ها قرار دارد. در زندگي روستايي از صفا و صميميت گرفته تا مراسم بزرگ مذهبي خودنمايي ميكند. جمعيت كم تعداد خانوارها باعث ميشود كه همهي اهالي روستا، ارتباطی نزدیک با همديگر داشته باشند و اين خود موجب ميشود كه روستا خانواده اي بزرگ محسوب شود. خانوادهاي كه در غم و شادي همديگر شريك هستند و يار و غمخوار هم خواهند بود. زندگي در ميان افرادي كه سخت به اعتقاداتشان پايبند هستند، باعث ميشود كه نوعی تعصب در دل كساني كه بی اعتقادند يا به مضامین دینی پايبند نيستند به وجود بيايد. روستا و اهالي آن و شرايط زندگي در آن جا ايجاب ميكند كه روستانشينان، عادات خاص روستانشینی را در زندگي ساده و بي آلايش خود، وارد كنند. كار كشاورزي و دامداري، آبياري مزارع و باغ ها، بردن گوسفندان به چراگاه در مراتع سرسبز، شخم زدن زمينهاي كشاورزي و بسياري از كارهاي روزمرهي روستانشينان هرگز آنها را از بجا آوردن واجبات دینی غافل نخواهد كرد. با شنيدن صداي الله اكبر همه، در هرجا كه باشند و مشغول هر کاری که هستند، دست از كار كشيده و به سوي مسجد روستا روانه خواهند شد. امري كه در شهرها در ميان سروصداي اتومبيلها و كارخانهها و در فضاي خشك مدرنيته گم شده است. زندگي روستايي در كنار كار و فعاليت كشاورزي و دامداري غافل از اين امر نبوده و همواره جزء غيرقابل انفكاك آن بوده است.
شبهاي پرستارهي آسمان كوچك روستا، صداي پرندگان و حيوانات در دل جنگلها و كوههاي اطراف و همچنين خستگي ناشی از كار روزمره اهالي روستا باعث ميشود كه آنها شب ها زود بخوابند تا براي رسيدگي به كارهاي روز بعد تجديد قوايي كرده باشند.
با شنيدن صداي اذان صبح تقريباً اهالي روستا از خواب بيدار ميشوند و زنان روستايي براي دوشيدن گاو و گوسفندان خود آماده ميشوند. البته لازم به ذكر است كه خواندن نماز صبح قبل از تمام كارهايي است كه انجام ميدهند. خوردن صبحانه دور هم از عادات روستاييان است كه كره حيواني و پنير محلي و شير و عسل زينت بخش سفرههاي آنهاست. بعد از صرف صبحانه هركس دنبال كار خودش خواهد رفت تا موقع ناهار كه معمولاً زنان روستايي ناهار را سر زمين كشاورزي يا محل كار افراد خانواده براي آنها مهيا ميكنند. يكي از عادتهاي خيلي معروف روستائيان نخوردن ناهار قبل از نماز ظهر است. آنها نماز ظهر را خوانده بعد از آن ناهار را صرف خواهند كرد و به ادامهي كار خود مشغول خواهند شد.
صداي ملكوتي اذان، به چهره روستا نورانیت خاصی می بخشد كه بوي عطرآگين نماز و دعا و نيايش با خداوند از هر طرف به مشام ميرسد. در روستاها آدمهايي زندگي ميكنند كه شايد بزرگترين گناهشان خواندن نماز بعد از صرف ناهار باشد! اين اتفاق خيلي كم ميافتد و نادر است. روستائيان با رفتن به مسجد به خواندن نماز و دعا ميپردازند و خداوند را به خاطر نعمتهايي كه به آن ها ارزاني داشته است، سپاس و ستايش ميكنند. در روستا ارتباط با خدا خيلي نزديك و دلنشين است. وقتي نماز ميخواني با تمام وجود خدا را احساس خواهي كرد و اين ارتباط به قدري نزديك است كه انگار روحت به آسمانها پرواز كرده و در محضر خدا حاضر شده است.
يكي ديگر از رسمهايي كه در ميان روستانشينان ديده ميشود دعوت كارگران براي صرف شام است كه روزها براي صاحب كار در باغ مشغول كار بودهاند. آن ها شب را تا موقع خواب در خانهي صاحب كار به گفت و گو سپري ميكنند. احترام به بزرگترهاي روستا و رفتن به خانهي آنها براي كمك گرفتن جهت حل مشكلات روستا يكي از رسمهايي است كه نظم خاصي به روستاها بخشیده است.
در گذشته روستاییان با صداي خروس براي نماز صبح از خواب بيدار ميشدند و نماز ميخواندند. در روستاهای دور افتاده از پایتخت، هرگونه ساخت و سازي كه در روستا انجام ميشود با ياري اهالي روستا بدون دريافت دستمزد به صورت گروهي صورت می پذیرد. البته اين در مورد خانوادههاي كمبضاعت صدق ميكند و خانوادههايي كه از توان مالي بيشتري برخوردارند به كارگران دستمزد می دهند. روستانشينان در فصل برداشت محصول به كمك و ياري همديگر ميشتابند و بيشترين زمينهاي كشاورزي در روستاها در ميان فرزندان خانواده تقسيم نشده و آن ها به صورت شراكتي و به عدالت محصول را بین خودشان تقسيم ميكنند. در ميان زمينهاي كشاورزي و باغهاي روستانشينان چیزی به اسم حصار وجود ندارد و همه از داخل زمينهاي همديگر رفت و آمد دارند و اين امر نه تنها مشكلي براي آنها به وجود نمی آورد که به صورت يك اعتقاد در ميان روستائيان شكل گرفته است و از ديرباز هم اين مسئله وجود داشته و تا به حال مخالفتي را از سوي زمينداران در برنداشته است.
كوههاي سر به فلك كشيده و دامنههاي سرسبز روستاهای غرب و شمال کشور و آب و هواي مساعد آن ها، زمينه را براي يك زندگي سالم با روحيهي كارآفريني در ميان روستانشينان به وجود آورده است. امروزه روستائيان علاوه بر كار كشاورزي و دامداري به كارهاي ديگري نيز مشغول هستند. صنايع دستي از اين جمله حرفههاست كه در ميان روستائيان از رونق زيادي برخوردار است و هر روستا نوعی صنايع دستي خاص و مخصوص به خود را دارد كه نشانهي فرهنگ آن روستاست.
بنابراين زندگي روستايي يك زندگي به معناي كامل است. از كار و فعاليت اقتصادي گرفته تا پايبندي به آداب و رسوم و سنتها و اعتقادات دینی و ملی، محبت و صفا و همدلي در ميان یکایک روستاییان وجود دارد و كسي نميتواند منكر اين امر باشد. زندگي در روستا آدمها را به تناسب شرايط خاصي كه در آنجا وجود دارد صاف و ساده و مهماننواز بار ميآورد و هركس آرزوي چنین زندگي سالم و در عين حال سرزنده و پرتنوع در دامان طبيعت را دارد. زندگي در آغوش گرم روستا با عطر صميميت در كنار طبيعت سرسبز، رودهاي خروشان، آواز پرندگان، كوههاي سر به فلك كشيده و جنگلهاي پر از درخت همراه است كه هر آدمي را مست خواهد كرد و به راستي که در آن چیزی به جز زيبایی و لذت نیست.
این مطلب، در تابستان ۱۳۹۳، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.