چون شب یکصد و یازدهم برآمد

 

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! تاج‌الملوک را چشم به رعنا پسری افتاده که گونه‌اش از دوری دوستان زرد گشته بود و اشک از چشمانش فرو می‌ریخت. آن جوان از گریه بیهوش شد و تاج‌الملوک به او نظاره کرده در کار او شگفت ماند. چون تاج‌الملوک حالت او را بدید…

ادامۀ قصه را گوش کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved