شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! شرکان دید که حاجب و سپاه اسلام همی خواهند که بگریزند و سبب این بود که آن پلیدک، ذاتالدواهی، پس از آنکه دید رستم و بهرام با بیستهزار سوار به نزد شرکان رفتند، آن حیلتگر بهسوی سپاه اسلام رفت و امیر ترکان برادر بهرام را چنانکه گفته شد به نزد شرکان فرستاد و قصدش این بود که لشکر اسلام را پراکنده کند. آنگاه بهسوی قسطنطنیه رفته رومیان را آواز داد که …
ادامۀ قصه را گوش کنید.
1 دیدگاه دربارهٔ «چون شب یکصد و دوم برآمد»
سلام وقت بخیر من مدیر کانال هفت هستم و قصد دارم داستانهای هزارویک شب رو بصورت شبانه روتین در کانالم بزارم…خواستم ببینم شما مایل هستید با ما در کانال همکاری کنید؟
آیدی کانال در تلگرام
@haffft7
برنامه های متنوعی از صبح تا شب داریم و جای هزار و یک شب خالیه
منتظر پاسختون هستم…
میتونید به آیدی من در تلگرام پیام بدید
@nama94