گفتگو با مهدی طهوری

از «میشل استروگف» ژول ورن تا «افسانه‌ی اوجی» مهدی طهوری

یاسمن رضائیان: از سریال میشل استروگف شروع شد. از خانه‌ی عمه خانم و یک سه شنبه‌ی خوب. پسر بچه‌ی آن روزها دنبال این بود تا بفهمد میشل استروگف کیست و سرنوشت اش چیست و شاید سال‌ها بعد فهمید میشل استروگف، جدا از قهرمان داستان ژول ورن، کسی بود که شوق خواندن و نوشتن را در او بیدار کرد و از او یک نویسنده ساخت.
مهدی طهوری، متولد سال ۵۴ در همدان، کارشناس خبرنگاری، مدرس داستان نویسی و نویسنده‌ی کتاب‌های افسانه‌ی اوجی، مصدق، سلحشوران داغستان، کاشف الغطا، کنار دست غنچه تو باغچه و … از کتاب، کتابخوانی و فرهنگ مطالعه می‌گوید:

*از چه شیوه‌ای برای کتابخوان کردن دیگران استفاده می‌کنید؟
اصلی وجود دارد به نام اصل مجاورت. شما در مجاورت هر چه باشید از آن تاثیر می‌گیرید. کتابخوانی هم از این قضیه به دور نیست. افرادی که اهل فضای فرهنگی اند، می‌توانند دوستان و اطرافیان خود را به کافه کتاب‌ها و شهر کتاب‌ها دعوت کنند؛ کتاب هدیه کنند و درباره‌ی کتاب‌ها حرف بزنند. همین که شما راجع به کتاب‌ها صحبت کنید، تحت تاثیر این اصل، اطرافیانتان به مطالعه علاقه‌مند می‌شوند.

*آیا تجربه‌ی برخورد با افرادی را داشته اید که بعد از یک مدت از کتاب خواندن زده شده باشند؟
چنین افرادی را ندیده ام. من بیشتر افرادی را دیده‌ام که کتابخوان هستند و برای مطالعه‌ی بیشتر، زمان کم می‌آورند و با حسرت به گذشته‌ای نگاه می‌کنند که فرصت بیشتری برای مطالعه داشته‌اند.

*بهترین سن برای شروع کتابخوانی از چه زمانی ست؟
وقتی یک کودک به دنیا می‌آید، از همان سنین خیلی پایین یعنی دو-سه ماهگی، پدر و مادر برایش قصه می‌گویند. یعنی به صورت آگاهانه یا غیر آگاهانه از اصل مجاورت استفاده می‌کنند و کودک را در فضای فرهنگی قرار می‌دهند. از همین سن فرهنگ مطالعه در ذهن کودک نهادینه می‌شود. حالا شاید پدر و مادری سوال کنند چطور می‌شود کودک زیر یک سال را با کتاب مانوس کرد؟ جواب در کتاب‌هایی ست که برای این نیاز طراحی شده اند. به طور مثال کتاب‌هایی که با اسم کتاب حمام شناخته می‌شوند و می‌توانند آن را در حمام همراه کودک کنند.

*آیا برای شروع کتابخوانی بهتر است موضوعات خاصی را انتخاب کنیم؟
انتخاب موضوع کتاب به مخاطب برمی‌گردد و هرکس می‌تواند بر اساس سلیقه‌اش عمل کند. در سنین پایین پدر و مادر مانند یک فیلتر برای مطالعه‌ی کودک عمل می‌کنند، اما گاهی این فیلتر، بیشتر از آن که بچه‌ها را کتابخوان کند، آن‌ها را از مطالعه زده می‌کند چون پدر و مادرها به انتخاب خودشان کتاب تهیه می‌کنند و به دنبال کشف علایق کودک نیستند. اما اگر در موضوعات متنوع برای کودکشان کتاب تهیه کنند هم خودشان متوجه می‌شوند حوزه‌ی مورد علاقه‌ی کودکشان چیست و هم خود کودک زودتر زمینه‌ی مورد علاقه اش را پیدا می‌کند.

*آیا با این حرف موافقید که هر کتابی ارزش خواندن ندارد؟
بله، همین طور است. کتاب‌هایی خوانده‌ام که بعد از مطالعه فهمیده‌ام ارزش خواندن ندارند. اما تعداد این کتاب‌ها بسیار کم بوده و کتاب‌هایی که در کتابخانه‌ها و شهر کتاب‌ها هستند عموما ارزشمندند. با وجود این باز هم هرکس باید به مرجع درونی‌اش مراجعه کند و ببیند به چه حوزه‌ای علاقه دارد. زمانی که به خواندن کتاب اختصاص می‌دهیم، کم است پس باید با انتخاب یک کتاب درست، از زمان مطالعه بهترین بهره را ببریم.

*اولین تجربه‌ی کتابخوانی‌تان به چه زمانی برمی‌گردد؟
در زمان کودکی من کتاب به اندازه‌ی امروز فراوانی نداشت. اگر در دوران کودکی من کسی به من کتاب هدیه می‌داد اتفاق بزرگی محسوب می‌شد و من در تمام دوران پیش از دبستان و دبستان دو-سه مرتبه بیشتر این اتفاق را تجربه نکرده‌ام. اما خوشبختانه در اطراف من نشریه زیاد بود و از سال سوم ابتدایی از کتابخانه‌ی خرد که در محله‌مان در همدان بود استفاده کردم. این کتابخانه البته دیگر وجود ندارد.

*جرقه‌ی این علاقه کجا زده شد؟
قضیه‌اش به یک خاطره برمی‌گردد. بحبوحه‌ی جنگ بود و من در کلاس چهارم دبستان بودم. یک روز به خانه‌ی عمه‌ام رفتم و دخترعمه‌ام که از من بزرگتر بود گفت امشب تلویزیون یک سریال عالی پخش می‌کند. شب پای تلویزیون نشستیم و سریال میشل استروگف را تماشا کردیم. من آن سریال را خیلی پسندیدم و هفته‌ی بعد خواستم آن را دنبال کنم که پخش نشد. هفته‌های دیگر هم خبری از پخش سریال نشد و من که با دیدن قسمت اول این سریال علاقه‌مند شده بودم بدانم میشل استروگف کیست و چه سرنوشتی در انتظار اوست، از هر راهی که ممکن بود تلاش کردم تا به ماجرای آن دست پیدا کنم تا جایی که حتی به صدا و سیما نامه نوشتم و درخواست پخش ادامه سریال را کردم. بالاخره پسرعمویم کتابی برایم خرید به همین اسم. کتاب میشل استروگف 350 صفحه بود و برای سن من کتاب قطوری بود. با این همه، علاقه‌ام باعث شد شروع به خواندن کنم و در طول تابستان آن کتاب را خواندم. با همین کتاب علاقه‌مندی من به مطالعه و نوشتن آغاز شد.

*گروه‌های کتابخوانی که بین جوانان رواج دارد حقیقتا به فرهنگ کتابخوانی کمک می‌کند؟
در دنیا، به خصوص دنیای جدید، همه چیز گروه است و بسیاری از مشاهیر از یک گروه برخاسته‌اند. بعضی از افراد از هویت کاری خود و برخی دیگر از هویت‌های گروهی خود استفاده می‌کنند. در هر صورت هر کس می‌تواند خود را عضو یک گروه بداند. در گروه‌ها ارزش‌ها ترویج می‌شوند، در نتیجه وقتی شما عضو یک گروه کتابخوانی باشید ارزش‌های مربوط به کتاب و مطالعه در شما نهادینه می‌شود. از این رو می‌توان گفت هر گروهی در هویت فرد تاثیر دارد و گروه کتابخوانی نیز می‌تواند از افراد، کتابخوان‌های واقعی تربیت کند.

*فضاهای سور رئال را بیشتر می‌پسندید یا واقعی؟
بدون ارزش‌گذاری و بر اساس سلیقه شخصی، باید بگویم فضاهای سور رئال و نمادین را بیشتر می‌پسندم چون تفسیر از متن بیشتر می‌شود و معنا گسترش می‌یابد.

*برای انتخاب فضای داستان به سلیقه خودتان مراجعه می‌کنید یا مردم؟
من به فضای واقعی علاقه کمتری دارم و در این فضا کم نوشته‌ام چون معتقدم در هر حوزه‌ای به خصوص حوزه‌ی کتاب، خودشناسی اهمیت زیادی دارد. اینکه دیگران فضایی را به شما معرفی کنند خوب است اما اینکه شما سراغ موضوعی بروید که بخشی از روحتان را سیراب کند، بهتر است. بعضی از هنرجوهایم به من مراجعه می‌کنند و می‌گویند علاقه دارند فلان کتاب را بخوانند که اثر خیلی هنرمندانه‌ای نیست. من به آن‌ها می‌گویم در حوزه‌های مورد علاقه شان مطالعه کنند تا به روحشان پاسخ بدهند اما پیشرفت را فراموش نکنند و کم کم به سمت آثار هنرمندانه بروند. کلا توصیه من این است: کتابی دست نگیرید که به آن علاقه ندارید.

*چند کتاب خوب معرفی کنید و دلیل انتخاب‌هایتان را بگویید.
تقریبا هر کتابی می‌خوانم تحت تاثیر قرار می‌گیرم و حتی با بعضی از آن‌ها زندگی کرده ام. به طور مثال کتاب قدرت اسطوره‌ی جوزف کمبل که بارها آن را خوانده‌ام و هر بار نیز برایم تاثیرگذار بوده است. برادران کارامازوف داستایوفسکی و اولین و آخرین رهایی کریشنا مورتی نیز از همین دست کتاب‌ها هستند. به آن‌ها اضافه کنید شازده احتجاب گلشیری، داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیستِ ماتئی ویسنی‌یک، هزارتوهای بورخس، عاشقیت در پاورقی مهسا محب‌علی، جادوگرهای رولد دال، بار هستی کوندرا و خیلی خیلی کتاب‌های دیگر که الان حضور ذهن ندارم.

*آیا نویسنده‌های ایرانی موفق هستند؟
کارهای خوبی در ادبیات ما نوشته می‌شوند که جای تامل دارند. نمازخانه‌ی کوچک من هوشنگ گلشیری، کلیدر محمود دولت آبادی، سیریا سیریای منیرو روانی پور و کتاب گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند از حسن بنی عامری به نظر من خیلی فوق‌العاده‌اند. ما نویسندگانی توانمند داریم اما متاسفانه با جامعه‌ای رو به رو هستیم که نیاز به نویسنده را احساس نمی‌کند و نیاز به مطالعه با خواندن کتاب‌های ادبیات ترجمه پاسخ داده می‌شود.

*آیا کتاب‌هایی که به صورت پی دی اف منتشر می‌شوند آفتی برای کتاب‌های کاغذی محسوب می‌شوند؟
از نظر من آفت نیستند. باید از هر فرصتی برای کتابخوانی استفاده کرد. کتاب خواندن از یک نظر کاری پر هزینه است. شما باید مکان ساکتی در اختیار داشته باشید، فرصت مناسبی داشته باشید، هوشیار باشید و کتاب خوبی هم داشته باشید. راحت نمی‌شود این شرایط را فراهم کرد. پس بهتر است فایل پی دی افی همراه داشته باشیم تا اگر شرایطی فراهم شد بتوانیم از زمان‌های کوتاه و بلند بی‌مصرف استفاده کنیم و کتاب بخوانیم.

این مطلب، در پاییز ۱۳۹۴، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

منبع: دو هفته نامه گلستان مهر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved