یادداشت شخصی

بی بال و پر پریدن

به نور ملایم خورشید که از پشت شیشۀ مشجر به صورتم می‌تابید خیره مانده بودم و فکر می‌کردم کاش می‌شد از احساس و عاطفه هم نقشی برداشت. چیزی مثل عکس، فیلم یا نقاشی؛ اما کلمات – حتی به ماهرانه‌ترین شکل بیان هم – نمی‌توانند تمام حس و عاطفه آدم را شعر و جمله کنند. حتی بعضی حرف‌ها هم در قالب کلمات نمی‌نشینند. برای همین گاهی حرف نزدن، سکوت در برابر اتفاق‌ها، گذشتن و گذشتن از تجربه‌های حسی – مثل همین نور رویایی که در کالبد شیشه پنجره به زیباترین حالت، شکست خورده است – خوب است.

حس کسی را دارم که پوستۀ سخت قدیمی‌اش را خراش داده و آهسته و آرام از دنیای تاریک داخل پوسته به بیرون خزیده، و به معصومانه‌ترین وجه ممکن، به روشنای روح انگیز یک شیشۀ مشجر، دل بسته است …

این مطلب در بهار 1394 در وبلاگ سرو سهی منتشر شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved