آسیب‌شناسی یک رفتار: تبلیغات و مشکلات خانوادگی

پیدا و پنهان تبلیغات

محمدرضا رحمانی: ظرف مدت 6 سال بین سال های 2006 تا 2012 بیش از 40 شبکۀ فارسی زبان توسط سرمایه گذاران غربی که اغلب آن ها را صهیونیست ها تشکیل می دهند تاسیس شده است. شبکه هایی که عمده فعالیت آن ها به سه حوزة برنامه های سیاسی، پخش سریال و فیلم سینمایی و نهایتا موزیک ویدئو ختم می شود. فارسی زبانان دنیا نیز که اکثر آن ها را مردم ایران تشکیل داده اند، از مخاطبان پر و پا قرص این شبکه ها هستند. شبکه های تلویزیونی که به راحتی قابل دسترسی اند و البته سرگرم کننده. نه تنها برای بزرگسالان که حتی برای مخاطب کودک و نوجوان نیز با پخش کارتون ها و انیمیشن های جدید با موضوعات جذاب، سرگرم کننده و لذت بخش اند. به طوری که خانواده ها بیشتر وقت شان را در کنار یکدیگر به تماشای این برنامه ها اختصاص می دهند.

اینکه کشورهای غربی بی هیچ توجیه مالی قصد خدمت رسانی به مردم ما را دارند کمی عجیب به نظر می رسد. چرا که راه های بهتری برای خدمت به مردم ما وجود داشت و دارد. حال آنکه چرا این راه را برای خدمت برگزیدند، نکتة قابل تاملی ست. اگر این کشورها به جای سرگرم کردن و فراهم آوردن اوقاتی شاد برای خانواده های ایرانی کمی به فکر سلامت جسمی مردم ما بودند، بهتر نبود؟ به طور مثال تصور کنید شبکه های فارسی زبان به جای 40 عدد به 20 عدد کاهش پیدا می کرد و در عوض هزینه های آن 20 شبکة دیگر صرف وارد کردن داروهای ضد سرطان می شد. چقدر عالی بود اگر بیماران سرطانی ما در کنار تماشای برنامه های جذاب شبکه های ماهواره ای فارسی زبان در خانه، درمان بیماری شان نیز با مصرف داروهای ارزان قیمت (چیزی شبیه هزینه ای که برای دریافت این شبکه ها می پردازند) انجام می شد.

تاریخ گواه آن است که میل به سرمایه گذاری در بین کشورهای غربی خصوصا صهیونیست ها در ایرانِ دورۀ محمدرضا پهلوی و در حوزۀ فرهنگ بسیار کم و ناچیز بوده است. اما امروزه قضیه بسیار متفاوت با آن دوران است. ظاهرا انقلاب اسلامی ما بهانه ی خوبی شده برای ترغیب صهیونیست ها به سرمایه گذاری در ایران. اگر این طور نبود طی این 5 سال هرگز دست به تاسیس این 40 شبکه نمی گشودند. پرسشی که اکنون مطرح است این است که انگیزه و هدف این کشورها برای چنین اقداماتی آن هم بی هیچ چشم داشتی چه بوده است. آیا سلامِ این گرگ ها بی طمع است؟

***

تبلیغات از چند بُعد قابل بررسی است. بُعد سیاسی، امنیتی-نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. مراد ما از بحث پیرامون تیلیغات از ُبعد چهارم آن یعنی بُعد اجتماعی و فرهنگی ست.

علی رغم تمام تحولات در زمینة تبلیغات، تلقی که از آن در بین مردم جامعه شایع است همچنان تنها تبلیغات بازرگانی در بین سریال ها و فیلم های سینمایی ست. در صورتی که این کودکانه ترین برداشت است. اصل موضوع تبلیغات دقیقا آن چیزی ست که در همان سریال ها و فیلم های سینمایی نمایان می شود.
مضمون و محتوای شبکه های فارسی زبان ماهواره ها، در دو قالب عمده قابل ارزیابی است. دو قالب محتوایی که عموما با پوستۀ ظریفی از جنس تفریح و سرگرمی پوشانده شده است و نیمة پنهان آن متاسفانه مورد توجه مخاطبان قرار نمی گیرد.

قالب محتوایی نخست که تلاش آن در جهت تغییر مبدا میل انسان از سعادت و کمال به امیال شهوانی است. تغییراتی که همواره می تواند عواقب جبران ناپذیری را بر هر نوع جامعه از شرقی گرفته تا غربی، از مسلمان گرفته تا مسیحی بگذارد. نمونه ی بارز آن بحران خانواده اي ست که امروزه غرب از درمان آن وامانده است. تغییر مبدا میل بدان معناست که تمام هم و غم بشر تلاشی باشد برای ارضای غرایز جنسی و شهوانی. مسئله ای که قابليت آن را دارد که به بزرگترین چالش فطری بشر تبدیل شود. امروزه انسان غربی به تكرار رسيده؛ چرا که دیگر نمی تواند حرف تازه ای دربارة این مسائل داشته باشد. میلیون ها شبکة پورن در غرب با هزینه ها و تبلیغات بسیار گسترده در حال تلاش و پاسخگویی به همین امیال ذلیل انسانی است. همان چیزی که ما در قالب تغییر مبدا میل، بدان پرداختیم.

شبکه های فارسی زبان ماهواره ای نیز شکل کوچک تری از همین قالب نخست است. قالبی که فلسفۀ وجودی شبکه های فارسی 1 و جم تی وی (GEM TV) را تشريح می کند. شبکه هایی که محتوای آثار پخش شده در آن ها عموما پرداختن به مسائل جنسی در فرمت های مختلف است. دستمایه ی گرانبهای این اهداف نیز کشور ترکیه شده، کشوري که به لحاظ ساختار فرهنگی قرابت هایی با فرهنگ ایرانی دارد به خوبی می تواند به کمک آن ها بیاید. یک روز با سریال عشق ممنوع در دویست و چند قسمت به ترویج خیانت زن و مرد به یکدیگر و شکستن قبح آن در بین خانواده ها می پردازد و روز دیگر هم با سریال حریم سلطان در صد و چند قسمت به تحریف تاریخ و اهانت به فرهنگ ایرانی و چند همسری. در واقع از تمام ابزارها و ظرفیت ها برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کند. چه راه کاری بهتر از همانند سازی. با صرف هزینه های کلان از دوبلورهای مطرح و محبوب داخلی و خارجی و یا از بازیگران خوش چهره و محرک استفاده می کنند و آمار مخاطبانشان روز به روز افزایش می یابد. نتایج عقلي این افزایش مخاطب ایرانی هم مي شود افزایش آمار طلاق. خانم و آقای ایرانی بدون آنکه متوجه باشند در حال تماشای یک سریال در واقع در حال تاثیر پذیرفتن از آن نیز هستند و زندگی خود را با کاراکترهای این سریال ها مقایسه می کنند. همين غفلت كافي ست تا بنيان خانواده روز به روز لرزان تر شود.

قالب محتوایی دوم نیز تعریف تازه ای از ارزش و هنجار در جامعه است. تبلیغاتی که توسط این شبکه های فارسی زبان صورت می گیرد، به تقلیل ارزش ها به صورت کمی و کیفی می پردازد.

میل به مصرف زدگی و تجمل گرایی از همین نوع تعاریف تازه است. تعاریفی که در تغییر الگوهای مصرفی مردم خلاصه می شود. نمایش خانه های لوکس و اتومبیل های گران قیمت نه تنها در سریال های شبکه های فارسی ماهواره که متاسفانه امروزه در سریال های داخلی نیز به یک عادت تبدیل شده است. عادتی که طبيعتا نتیجه اش می شود رواج آن. در غلط بودن این جنس عادت ها همین بس که برخی از مخاطبان باهوش ایرانی از تماشای این نوع سریال ها پا پس می کشند و با بی اعتنایی از کنار آن می گذرند. مثال نقض اش هم موجود است. دلیل آنکه سریال پایتخت در هر سه قسمت به عنوان سریال برتر و پر بیننده از سوی رسانة ملی انتخاب شد تنها یک دليل داشت و آن ساختارشکنی و معمولی بودنش بود.

احترام فرزند به پدر و مادر؛ کافی ست یک نوجوان ایرانی به تماشای برنامه ای بنشیند که در آن فرزندان با والدین خود راحت برخورد می کنند. همین اتفاق به تدریج سرآغاز تغییر نوع رفتار در این نوجوان است. یا در حالت دیگر کافی ست مادری با تماشای نوع پوشش یک مادر جلوی چشم فرزندانش، نگاهش به مسئله عفاف و حجاب در خانواده دچار تغییر شود. در این هنگام خانواده بدون آنکه متوجه ریشة این مشکل بشود دچار یک بحران جبران ناپذیر خواهد شد.
آنچه در این دو مثال مطرح شده تنها نوع کوچکی از تعاریف جدید ارزش و هنجار در جامعه توسط این شبکه هاست. نوع گسترده تر این تبلیغات را می توان در فضای مجازی جستجو کرد. شبیه آن تبلیغاتی که در مسئلة آزادی های یواشکی در ایران شکل گرفت. يك جریان تبلیغاتی از پیش طراحی شده در راستای ترویج فرهنگ بی حجابی در جامعه.

فمینیسم و حقوق زنان؛ زنان مطبخ حقوق خود را باید از جامعه و مردانشان دریافت کنند. زن جنس برتر است و برای بچه داری و همسرداری ساخته نشده است. زنان باید در جامعه به تحصیل بپردازند و منزلت اجتماعی خود را با رسیدن به موقعیت های اجتماعی عالی ارتقا ببخشند. تمام این تبلیغات در همان سریال ها و فیلم هایشان به طور زیرکانه ای نهفته است. تحصیل زنان و ارتقای منزلت اجتماعی شان تا جایی که منافاتی با نقش اصلی شان که اسلام آن را همسرداری و تربیت فرزند معرفی کرده، نداشته باشد، اشکالی ندارد. مشکل از جایی پیدا می شود که این نوع نگاه به یک افراط و مبارزه تبدیل مي شود.

آسیب های اجتماعی تبلیغات تنها به این دو قالب محتوایی محدود نمی شود. این آسیب ها وجوه دیگری نیز دارند. وجوهی مانند: تبلیغات شبکه های ماهواره در زمینۀ مهاجرت، تبلیغ دانشگاه های برتر جهان و تشویق نخبگان کشور به تحصیل علم در این دانشگاه ها و خروج از كشور، تبلیغ راه های مختلف سرمایه گذاری مالی جهت خروج ارز از کشور و…
بنا بر آنچه گفته شد تبلیغات فقط از نوع بازرگانی و یا هر آنچه که در قالب میان برنامه های تلویزیونی می بینیم خلاصه نمی شود. تبلیغات یک صنعت بسیار تاثیرگذار در جنبه های مختلف زندگی انسان است که به بخش کوتاهی از آسیب های اجتماعی و فرهنگی آن اشاره داشتیم.

این مطلب در پاییز 1393، به سفارش مؤسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved