یادداشت شخصی

هر تحولی باید از درون آدمی آغاز شود …

یک روز اواخر شهریور نود و یک بود که تصمیم گرفتم تمام کوله ی سرشار از اندوهم را بگذارم زمین و نوع نگاهم را به تمام ابعاد زندگی تغییر دهم و شروع کنم به تحول و آغاز تولدی دوباره. همه چیز در نظرم انقدر سخت و دست نیافتنی بود که فکر می کردم هرگز نمی توانم به آن شور و هیجان روزهای گذشته ام بازگردم؛ بخصوص آن موقع که با زندگی بدجور دست به یخه شده بودیم و آن که بیشتر ضربه خورده بود، من بودم! اما یک ندای درونی، یک امید خیلی کوچک، از لایه های خیلی پنهان درونی ام ذره ذره سر برآورد و در عرض چند ساعت سراسر پر شدم از احساس خوب قدم های تازه، لبخندهای بیشتر و انگیزه های بکر برای اجرای کارهای بزرگ. تصمیم گرفتم خودم را به آرزوهایم برسانم و همان تصمیم که شاید در ابتدا خیلی مسخره و متأثر از مجله ها و کتاب های موفقیت به نظر می آمد، به یکباره بدون آنکه برگه ای از آن مجلات و کتاب ها در زیر دستانم غلتیده باشد، تبدیل به کوهی بزرگ و دست یافتنی شد و تلخی های زندگی ام را محکومِ دست بسته ی من کرد که جایشان جز در زندان انفرادی خاطره ها نبود. من دیگر از جا بلند شده بودم و به جرئت می توانم بگویم نقطه ی اوج زندگی من، همان روز شهریوری دوسال پیش بود و مقدمه ی موفقیت های خیلی زیادی در این دو سال شد. تمام این ها را نوشتم تا این را بگویم که امروز، مثل همان روز شهریوری، به یکباره نور امیدی در صدف سینه ی من درخشیدن گرفت که حالا احساس می کنم دوبال سپید روی شانه هایم دارم و آماده ی پرکشیدنم! این مروارید درخشان، در این روز بخصوص از ماه آذر، بشارت دهنده ی اتفاقات خوبی ست و من ایمان دارم که واقعاً خوشبختم و هیچ کاری از قدرت من خارج نیست…

این مطلب در پاییز 1393 در وبلاگ سرو سهی منتشر شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved