بریده‌ای از کتاب و کتابخوانی نویسندۀ معروف دنیا

بورخس و هزارتوی کتاب‌ها

علی رضائیان: سال 1937 به مدت 10 سال قطاری که بین بوئنس آیرس، پایتخت آرژانتین و حومه این شهر در رفت و آمد بود مسافری داشت که در طول این مسیر مشغول خواندن کتاب بود. مردی میانسال که کارمند کتابخانه ای در حومه بوئنس آیرس بود. کسی که بعدها به عنوان نمادی برای کتابخوانی در دنیا شناخته شد. او خورخه لوئیس بورخس بود، ادیبی شیفته کتاب و کتاب خوانی.
بورخس در سال 1899 در بوئنس آیرس متولد شد. گفته می شود از همان کودکی تصمیم گرفته بود نویسنده شود. اما یقینا زمانی هم تصمیم گرفت تمام کتاب های دنیا را بخواند. از همان کودکی لذت کتاب خوانی را در کتابخانه پدرش چشید. کتابخانه ای با تعداد بی‌شمار کتاب. زمانی گفته بود مهمترین چیز در زندگی ام کتابخانه پدرم است، گاهی گمان می کنم هیچ گاه از آن بیرون نیامده ام. از همان کودکی دچار مشکلاتی در بینایی اش شد. می گویند پدرش خورخه گیرمو بورخس هم در همان دوران مشکل بینایی داشت.
برای ادامه تحصیلات به سوئیس رفت، همان شهری که سال 1986 در آن به خاک سپرده شد. آنجا به فراگیری زبان فرانسه و آلمانی پرداخت احتمالا برای خواندن کتاب های بیشتر. با پایان یافتن جنگ جهانی اول به آرژانتین بازگشت. می گویند هر روز به کتابخانه ملی می رفته و بخشی از دانشنامه بریتانیکا را مطالعه می کرده. می توان تاثیرات دانشنامه ها را در مقالات و تعدادی از داستان های بورخس مشاهده کرد. زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرد. در تام آن دوران به نوشتن و مطالعه کردن پرداخت. در اواسط دهه 1950 به طور کامل نابینا شد و این یعنی 30 سال زندگی در تاریکی. ولی حتی نابینایی هم مانع او برای خواندن و نوشتن نشد. سبک کارش را تغییر داد. از آن پس دیگران از جمله مادر و دوستانش برای او کتاب می خواندند و حتی داستان هایی که در ذهنش بود و برای آن ها بیان می کرد را می نوشتند. بورخس با تسلطی که به چندین زبان داشت کتاب های زیادی را مطالعه کرد، به طوریکه گویی جهانی را در خود جای داده بود. شیفتگی اش به کتاب و کتاب خوانی تا اندازه ای بود که در میان آثاری که به رشته تحریر درآورد یک مجموعه داستان را با عنوان داستان های تخیلی در سال 1944 به چاپ رساند. داستان هایی با موضوع کتاب، نوشتن و خواندن.
هنگام مرگ 87 سال داشت. پیرمردی نابینا که عمری را صرف نوشتن مقالات و داستان های متعدد کرد و البته عاشقانه و وفادارانه کتاب خواند. یکی از موضوعات مورد علاقه بورخس هزارتو بود. داستان هایی با این مضمون به رشته تحریر درآورد اما احتمالا خودش هم نمی دانست در هزارتویی از کتاب ها گرفتار بوده است. هر کتابی را که می خواند با چند کتاب دیگر آشنا می شد و وسوسه خواندن کتاب ها تا پایان عمرش با وی ماند.
بورخس داستانی دارد به نام کتاب شنی. داستان دربارۀ مردی است که به یک کتاب فروشی می رود و کتابی را می خرد. هنگامی که کتاب را ورق می زند متوجه می شود در صفحه اول یک دانه شن است، در صفحه دوم دو دانه شن، در صفحه سوم چهار دانه شن و همین طور به ترتیب هشت و شانزده و … . تا اینکه مرد خریدار کتاب متوجه می شود در مقدار زیادی شن غرق شده است. بورخس نیز تمام عمرش را در میان کتاب ها غرق بود. اینکه او لذت فروانی از کتاب و کتاب خوانی می برده که حتی با وجود نابینایی هم این مسیر را ادامه داده باعث می شود به اسطوره کتاب خوانی تبدیل شود.
هیچ کس نمی داند او در لحظات پایانی عمرش به چه چیزهایی فکر می کرد. به موضوعی بکر برای خلق داستان جدید، به کتاب هایی که خوانده بود و یا به زنگی پر فراز و نشیب خودش. شیفتگی اش نسبت به کتاب به حدی بود که احتمالا حتی بهشت را هم شبیه به یک کتابخانه در ذهنش تصور کند. باز گردیم به نقل قولی که درباره کتابخانه غنی پدرش گفته بود، اینکه گاهی گمان می کرده هیچ گاه از آن کتابخانه بیرون نیامده. ایزابل آلنده در متنی خطاب به بورخس نوشت که: ما نیز از کتابخانه بیرون نمی آئیم. این جمله ایزابل آلنده می تواند توصیفی برای شیفتگی این ادیب آرژانتینی به کتاب و کتاب خوانی باشد.
خورخه لوئیس بورخس خودش را به نماد و اسطوره ای برای کتابخوانی تبدیل می کند. مردی که زمانی تصمیم گرفته بود تمام کتاب های دنیا را بخواند پس از مرگش، خود نیز به داستانی تحسین برانگیز تبدیل شد. داستانی که با نابینا شدنش تراژیک تر شد.
گاه پیش می آید که فکر کنم اگر هم دوره بورخس بودم و امکانی برای گفتگو با او داشتم مهمترین سئوالم از او چه بود؟
احتمالا این سؤال که اگر بینا بودید و می توانستید چهره تان را در دوران پیری تان ببینید فکر می کنید به کدام شخصیت از بی شمار کتاب هایی که خوانده اید شبیه بودید؟

این مطلب، در پاییز 1394، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

منبع: هفته‌نامه ندای عاشورا در استان یزد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved