پرستو علیعسگرنجاد: از همان بعدازظهر جمعه ۱۱ مهر سال ۱۳۳۷ که اولین برنامۀ تلویزیون ملی ایران روی آنتن رفت، خانوادههای ایرانی عضو تازهای را در جمع خانوادگی خود پذیرفتند: تلویزیون. شئ کوچک تازهواردی که قریحۀ ناب ایرانی، نام مناسبی برای آن انتخاب کرده بود؛ جعبۀ جادو. جعبهای که به یک سال نکشیده، چشمها را مسحور شگفتیهای خودش کرد و آرامآرام، همه عادت کردند لابلای گفتگوهای روزمره، به هنگام صرف شام یا حتی در مهمانیهایشان هم صدای آن را در پسزمینه داشته باشند. عضو جدید به سرعت جایش را میان خانوادهها باز کرد و سیاستهای دولتها هم به کمک آمد تا این جادوگر بزرگ، به مهمترین رسانۀ فرهنگی تبدیل شود.
این بزرگترین رسانۀ جمعی، جدای از تمام کارکردهای خبری و اطلاعرسانی، رسالت بزرگی بر دوش دارد که «ارتقای فرهنگ و هنر مخاطبین» است و چند دههای است که برای انجام این رسالت، از ابزار ویژهای بهره میبرد. سریالها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی را بیاغراق میتوان شگفتانگیزترین جادوی تلویزیون دانست. سازههای بصری مهیجی که میتوانند در هر زمان ممکن، بیشترین تعداد مخاطب را با خود همراه کنند، او را بخندانند یا بگریانند و بیآنکه احساس کند، در ضمیر ناخودآگاهش رخنه کنند. ابزارهایی که قادرند خوراک فرهنگی مدنظر سازندگان خود را به هنرمندانهترین و پوشیدهترین شکل ممکن وارد ذهن مخاطبین کنند.
در این میان، انتظار میرود رسانهای که در خط مقدم جبهۀ فرهنگی یک کشور اسلامی مشغول فعالیت است، از کارآمدترین ابزاری که در دست دارد، در جهت معرفی آرمانها و ارزشهای فکری جامعهاش استفاده کند. انتظار میرود این رسانۀ ملی، با بهرهگیری از جاذبههای بصری و زبان گویا و اثرگذار هنر، با کمک سریالها و فیلمهایی که مخاطبین از هر قشری را با خود همراه میکنند، سطح فرهنگی مردم را ارتقا دهد و آنان را با ارزشهای مذهبی-ملیشان همراه کند.
اما متاسفانه آنچه در دو دهۀ اخیر شاهد بودهایم، روندی بسیار متفاوت با روند مطلوب و موردانتظار از رسانۀ ملی بوده است. فیلمها و سریالهایی که قشر زیادی از جامعۀ ایرانی را به خود جذب میکنند، نه تنها رویکردی آموزنده و اسلامی ندارند، بلکه با تمسک به آموزههای غربی و الگوبرداری از جوامع دینگریز و مصرفگرای اروپایی، در پی تخریب باورهای ملی-مذهبی مردم هستند. گرچه در بسیاری از موارد عوامل تولیدکنندۀ این فیلمها و سریالها، خود افرادی متدین و اخلاقمدار هستند، اما بیملاحظگیها و بیدقتیهایی که به هنگام تولید اثر به خرج میدهند موجب میشود اثری متفاوت با آنچه برای یک جامعۀ دینمحور مناسب است، تولید کنند و ای بسا خود از پیامدهای منفی اثرشان بیاطلاع باشند. در پرانتز باید اشاره کرد نقد یک اثر، به معنای نقد سازندۀ آن نیست و بنا نیست این دسته از هنرمندان را افرادی معاند اسلام و انقلاب بدانیم، بلکه نویسنده تنها بر آن است تا با اشاره به برخی جنبههای منفی سریالها و فیلمهای تولیدشده در دو دهۀ معاصر، عوامل ساخت آنها را به جزئینگری و دقت بیشتری در روند کارشان دعوت کند. در ادامه به برخی از این آثار اشاره میکنیم:
شمعدونی: این سریال که «سروش صحت» آن را در 50 قسمت کارگردانی کرده است، تابستان سال 93 از شبکۀ سوم سیما پخش شد. علیرغم زبان طنز موفق و هنرمندانۀ این سریال که بسیاری از معضلات اجتماعی را بهخوبی مورد انتقاد قرار داده است، فضاسازی خانوادگی آن چندان موفق نیست. در این سریال با شخصیتی مواجهیم («عطا» با بازی حسن معجونی) که گرچه پدر، سرپرست و ولی خانواده است، با او مانند پسربچهای نابالغ و کمخرد برخورد میشود. همسر دوم عطا دائماً به او و روابطش شک دارد و بر سر کوچکترین مسائل، بی آنکه جلوهای از زن ایرانی صبور و خانوادهدوست در او نمایان باشد، قهر میکند، همسرش را از خانه بیرون میاندازد و حتی از فرزندش میخواهد با پدرش حرف نزند. رفتار بیملاحظه و نامناسب این زن موجب میشود فرزندش در موارد متعدد، رفتار درستی با پدرش نداشته باشد و برای او شأن و منزلتی قائل نباشد. گرچه این امر منجر به خلق موقعیتهای طنزآمیز میشود که حتی شاید مخاطب را بخنداند، اما در باطن، مرد ایرانی را شخصیتی بی دستوپا، سست و ضعیف نشان میدهد که قادر به ادارۀ امور خانوادۀ خود نیست.
انقلاب زیبا: آخرین اثر «بهرنگ توفیقی» را شاید بتوان کاری تماماً در خدمت آرمانهای نظام و انقلاب دانست. انقلاب زیبا ضمن به تصویر کشیدن زندگی زوج جوانی به نامهای زیبا (با بازی آزاده صمدی) و حامد (با بازی علیرضا کمالی)، روایتگر زندگی یکی از شکنجهگران ساواک بود که پس از سالها به ایران بازگشته بود تا فتنۀ تازهای بر پا کند. گرچه در این سریال، در موارد متعدد شاهد بر حق بودن آموزههای اسلام و انقلاب هستیم، اما باز هنگام بررسی مسائل خانوادگی در مییابیم که کمیت سریال لنگ است. زیبا، تازهعروسی است که همسری بسیار متدین و مذهبی دارد که به او علاقهمند است، اما در طول سریال، بارها و بارها میبینیم که به محض وقوع هر اتفاقی، زیبا اولین مقصر را حامد میداند و به او مشکوک میشود. بنیان زندگی خانوادگی آنها بسیار سست است و بارها شاهد دعواها و اختلافنظرهای شدید میان این زوج هستیم. کار تا آنجا پیش میرود که در قسمت پایانی، بعد از اتمام تمام ماجراها و مصائبی که بر زیبا گذشته است، او حتی بر سر ادامۀ زندگی مشترکش با حامد مردد است! آیا این به واقع تصویر حقیقی زن مسلمان ایرانی است که همسرش را ولی خود میبیند و در سختترین شرایط به او تکیه میکند؟ آیا در جامعۀ ایرانی زن به این آسانی بنیان خانوادگی خود را بر هم میزند و به فکر کنار گذاشتن همسرش میافتد؟ گیریم زیبا با بحرانهای جدی روانی-عاطفی مواجه شده باشد و حامد هم در این میان، بیتقصیر نباشد؛ اما آیا این دلیلی کافی برای حذف بنیان خانواده است؟
دلنوازان: این ملودرام خانوادگی که به کارگردانی «حسین سهیلیزاده» ساخته شد، سریالی بود با هدف آسیبشناسی معضلات خانوادگی و شکاف میان نسلها؛ اما به جای آنکه بتواند با نگاهی هنرمندانه و ظریف به این آسیبشناسی بپردازد، به بیانی سطحی و شعاری بسنده کرده و نه تنها الگوی مناسبی ارائه نکرده، بلکه خود به مجالی برای نشان دادن الگوهای خانوادگی غلط تبدیل شده است. گرچه ازدواج بهزاد و یلدا، ازدواجی غیرمنطقی و صرفاً احساسی بوده است، اما پس از ازدواج، یلدا با خیانت به همسر خود، او را دچار مشکلات مالی و خانوادگی فراوان میکند. سهیلی زاده بنا داشته با نگاهی منتقدانه به مقولۀ ازدواجهای خیابانی، عواقب آنها را نشان دهد؛ اما استفاده از ابزاری مانند خیانت و دروغ، روش مناسبی برای این انتقاد نیست.
بد نیست با گذشتن از سریالها، به فیلمهای تولیدشده در این دو دهه نیز نگاهی گذرا داشته باشیم، چرا که پرداختن به موضوع «خیانت» در سینما بسیار شایعتر از تلویزیون است و آسانگیریهای مسئولین و کمرنگ شدن خطوط قرمز در سینما نیز در این امر، چندان بیتاثیر نیست.
هفت دقیقه تا پاییز: در تمام مدت تماشای این فیلم، با زنی طرف هستیم (مریم با بازی خاطره اسدی) که با همسرش (فرهاد با بازی حامد بهداد) درگیر است و تقلا میکند به او ثابت کند که در مدتی که او در زندان بوده، به او وفادار بوده و با طلبکار فرهاد رابطهای نداشته است، اما در پایان فیلم متوجه میشویم مریم برای نجات همسرش به او خیانت کرده و در تمام این مدت، دروغ گفته است. به همین سادگی، قبح مسئلۀ بزرگی مانند «خیانت» شکسته میشود و مریم که با تصویر خوبی از او در فیلم مواجه هستیم، به بهانۀ نجات همسرش دست به چنین گناه بزرگی میزند.
دربارۀ الی: در این اثر معروف اصغر فرهادی، شاید به هنرمندانهترین و انتقادیترین شکل ممکن با مقولۀ خیانت طرف هستیم. فیلم، ماجرای چند خانواده را روایت میکند که طی سفری به شمال، در پی آشنا کردن دختری به نام الی (با بازی ترانه علیدوستی) با دوست خود، احمد (با بازی شهاب حسینی) هستند. الی در تمام مدت فیلم کوچکترین اشارهای به تاهل خود نمیکند و برخورد خوشایندی با احمد دارد، اما بعد از مرگ الی، با سر رسیدن همسر او مشخص میشود او هنوز درگیر نامزد خود بوده و رابطهاش با او به پایان نرسیده است. درواقع الی، بی آنکه مانند یک زن ایرانی که هنوز در قید رابطۀ خود با نامزدش است، محجوبانه رفتار کند؛ اجازه میدهد دوستانش زمینه را برای آشنایی او و احمد فراهم کنند.
سعادت آباد: در این ساختۀ مازیار میری هم با موضوع خیانت طرف هستیم. در دقایق پایانی فیلم میبینیم که محسن (با بازی حامد بهداد) با پرستار بچۀ خود رابطه دارد و با دروغهای متوالی، سعی در پنهان کردن این رابطه از همسرش (با بازی لیلا حاتمی) میکند. از سوی دیگر و در خانوادهای دیگر، میبینیم که لاله (با بازی مهناز افشار) مسئلۀ مهمی همچون بارداری خود را از همسرش پنهان کرده و بیاطلاع او، تصمیم به سقط فرزندش گرفته است. گرچه فیلم رویکردی انتقادی دارد و حتی نام آن هم کنایهای به همین وضعیت خانوادگی متزلزل شخصیتهای آن است، اما نمیتوان از عریانی و زنندگی خیانت و دروغی که در فیلم به آن پرداخته میشود، چشم پوشید.
در سالهای اخیر، مثالهایی از این دست در تلویزیون و سینما بسیار دیده شده که ذکر همۀ آنها در این مجال نمیگنجد. آنچه اهمیت دارد، توجه به این نکته است که پرداختن به موضوعاتی همچون خیانت، دروغ، پنهانکاری، روابط عشقی مثلثی و… ، گرچه امروزه مبتلابه دارند و باید در صدد رفع آنها بود، موجب ریخته شدن قبح این گناهها و عادی شدن آنها در میان خانوادهها خواهد شد. حتی اگر نشان دادن این زشتیها باعث جلب توجه مسئولین ذیربط شود تا برای درمان آنها راه علاجی پیدا کنند، نمیتوان از اثر مخربی که به تصویر کشیدن این قبیل مسائل در میان مخاطبین جوان و بعضاً نوجوان آنها میگذارند، چشم پوشید.
شاید بهتر باشد فعالین حوزۀ رسانه، چه در تلویزیون و چه در سینما، به جای ساخت آثاری عریان که با زبانی گزنده، روابط زناشویی را متزلزل و بنیان خانوادههای ایرانی را سست نشان میدهند، به دنبال ارائۀ الگوهای خانوادگی موفق باشند که بتوانند مسیر زندگی اسلامی را به مخاطبین خود نشان دهند و کاری کنند که خانوادهها، هنگام تماشای فیلمهای تلویزیونی و سینمایی، هر لحظه نگران فرزندی که همراه آنها مشغول تماشای این فیلمهاست، نباشند… .
این مطلب، در تابستان 1394، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.