بررسی ابعاد جامعه‌شناختی تاثیر دفاع مقدس؛ مصاحبه با امیرمحمد عباس‌نژاد

جوان امروز در ادامه مسیر جوان دهه شصت گام برمی‌دارد

سیده زهره بلادی: امیرمحمد عباس نژاد کارشناس‌ارشد پژوهش علوم اجتماعی، چهارده سال است در حوزه دفاع مقدس قدم و قلم می زند. عباس نژاد در حال حاضر مشغول نوشتن خاطرات امیرسرتیپ محمدحسن نامی از فرماندهان دفاع مقدس، دکتر احمد خنجری از فرماندهان لشکر 17 علی بن ابی طالب و همچنین نقش ارتش در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است.
این پژوهشگر آخرین کتاب خود تحت عنوان «528 (بازروایی خاطرات بمباران شیمیایی بیمارستان صحرایی 528 سومار)» را در هفته دفاع مقدس پیش رو، توسط انتشارات سوره سبز رونمایی خواهد کرد. هفته دفاع مقدس شاید بهترین بهانه برای گپ زدن با پژوهشگری باشد که در طی سال های تحصیل در دوره‌ی کارشناسی به تحلیل و بررسی «انگیزه های ازدواج دختران با رزمندگان زمان جنگ» و در دوره‌ی کارشناسی ارشد به «فراتحلیل مجموعه پایان نامه ها، گفت و نوشت ها و پژوهش ها در خصوص کتاب دا» پرداخته است. در این مصاحبه به تحلیل اجمالی اثرات جنگ بر شکل گیری هویت جدید جامعه و همبستگی ای که بعد از جنگ در جامعه ایجاد شده است می پردازیم.

با توجه به اینکه ایران و ایرانی با هویت اجتماعی مخصوص به خود در سطح جهان شناخته شده است، اجازه بدهید اینگونه به بحث وارد شویم که به نظر شما آیا می توان مبدا تاریخی شکل گیری برای هویت جمعی ایرانی تعریف کرد؟
اگر ما بخواهیم هویت جمعی را بررسی کنیم باید بدانیم هویت جمعی ما قبل از وقوع جنگ شکل گرفته بود. ایرانی ها روحیه مخصوصی دارند و آن این است که در بحران، روح جمعی آن ها شکل می گیرد. ما در انقلاب دیدیم که از همه اقشار و افراد در مبارزات شرکت کردند. زمانی که در هفده شهریور امام گفتند شاه باید برود، روح جمعی در همه به وجود آمد. در بین اعضای سازمان مجاهدین، مبارزین مختلف و در احزاب مختلف یک قطعیت نظر وجود داشت. طبق این قطعیت پیروان خط امام و دانشگاه ها و سازمان مجاهدین همه گفتند شاه باید برود. روح ایرانی در ذات خود حاوی این همبستگی است. هویت جمعی مردم در زمان بحران بوجود می آید. ایران به عنوان کشوری که در زمان قاجاریه و حتی صفویه همواره در بحران بوده است، از نظر تاریخی برای داشتن یک بستر بسیار مناسب از وحدت ملی کاملا آماده بود.

شما اوج بحران کشور را در زمان جنگ ایران و عراق می دانید؟
بله. تمام محاسبات حمله عراق به ایران درست بود اما تنها چیزی که پیش بینی نکردند روح جمع پذیری ملت ایران بود. صدام در پیش بینی هایش برای تصرف سرزمین ایران این خصلت ایرانیان ـ روح جمع پذیری ـ را در نظر نگرفته بود. وقتی ارتش صدام در هفت هفته در پل نادری ماند، به این نتیجه رسید که قدرت ایران علاوه بر ارتش و نیروهای نظامی در روح جمع پذیری مردم است.

یعنی روح جمع پذیری بود که یک جنگ چند روزه را به یک جنگ چند ساله تبدیل کرد.
بله. جنگ پنج روزه به جنگ هشت ساله تبدیل شد. این روح جمع پذیری یا هویت جمعی در بحث ابتکارات دفاع مقدس هم بکار گرفته شد. مهندسین و خلبان ها، دانشجویان و دانشگاهیان و همه اقشار در وادی جنگ وارد شدند و تقریبا دست تنها بودند و توانستند یک سیستم موفق را به وجود بیاورند.

آیا این روح جمعی فقط در ایرانی ها وجود دارد؟ عراقی ها این همبستگی جمعی را نداشتند؟ اینطور به نظر می رسد که ارتش عراق در زمان تحمیل جنگ به ایران همبستگی گسترده جهانی را نیز با خود به همراه داشت.
به نظر من این نوع از همبستگی ملی در دوران دفاع مقدس فقط در جبهه ایرانی ها بود و در عراقی ها نبود. چرا که وقتی شیعیان عراقی (معاودین) از عراق اخراج شدند سپاه بعث تشکیل شد. ما در خاطرات عراقی ها می خوانیم که با اجبار در جنگ شرکت می کردند، چرا که خانواده آن ها تهدید می شد. حتی برخی از عراقی هایی که در ایران اسیر بودند، از ترس آزارهای رژیم بعث و بخاطر برخورد انسانی و انسان‌دوستانه مسوولان ایران با اسرای عراقی در ایران ماندند و الان هم زندگی می کنند.. در آن زمان نزدیک به 9 هزار نفر از اسیران عراقی پناهنده شدند و سپاه بدر را تشکیل دادند. می توان نتیجه گرفت شدت روح جمعی در ایرانی ها بسیار بیشتر بود. این روح از سال 42 و سخنرانی امام در فیضیه قم هدایت شد. علاقه ای که ایرانیان به اسلام داشتند و روحانیون که با این علاقه مردم همسو بودند نقاط اشتراک زیادی بین مردم به وجود آمد. این اشتراکات باعث همدلی و همبستگی بیشتر شد.
برای بررسی مقوله جمع پذیری و روح همبستگی می توان به سطح جمعیت گرایی و سبک زندگی جمع گرا توجه ویژه داشت. به همین دلیل است که امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی را انقلابی برای مستضعفین و روستاییان می داند. ما در جنگ افراد مرفه هم داشتیم اما در انقلاب میزان کمتری از این افراد وارد جریان بودند. این دسته از افراد در دوران جنگ از طریق میهن پرستی و علاقه ای که به میهن و کشور خود داشتند در صفوف دفاع حاضر شدند.

اگر بخواهید نقطه اتصالی برای حضور در جبهه و جنگ بین همه افراد و اقشار در نظر بگیرید آن نقطه اشتراک مذهب است یا میهن یا شخص امام خمینی (ره)؟
من فکر می کنم در درجه اول همه ایرانی ها در آن زمان بخاطر کشور به جنگ رفتند. در مراحل بعدی به دلیل عدالتی که در جامعه با پیروزی انقلاب به وجود می آمد.

در جامعه شناسی نظریه ای وجود دارد مبتنی بر این نکته که زمانی که جامعه دچار بحران است همبستگی افراد بیشتر می شود. ساموئل کلمن در کتاب همبستگی، به این نوع از همبستگی اشاره کرده است. این موضوع در جنگ ایران و عراق دیده می شود؟ ما به چشم دیده ایم که ممکن است همه افراد جامعه با یک بینش سیاسی خاص موافق نباشند اما به محض دخالت قدرت های بیگانه، مردم کشور بروز این مسئله را از وظایف خود دانسته اند که بگویند ما خودمان مشکل خود را حل میکنیم. این مسئله تا چه اندازه دائمی است؟
بله. همینگونه است. در بحران ها روح جمع پذیری ظهور بیشتری دارد. حتی در اسارت روح جمع پذیری رزمندگان ما بیشتر از جبهه ها بود. بچه های ما در اسارت و غربت روح جمع پذیری را به یکدیگر تزریق می کردند. برخی با کمک به همنوع، برخی با دادن اطلاعات غلط به عراقی ها و هر کسی با ترفند خاص خود در اسارات می خواست روح جمع پذیری را حفظ کند. بعد از جنگ این مسئله جمع پذیری در سازندگی ظهور پیدا کرد. خیلی افراد به ساختن خرمشهر کمک کردند. شور و هیجانی که در جنگ بین افراد به وجود آمده بود از میهن پرستی تبدیل به سازندگی شد.

آیا همان میزان شور وجود داشت؟
خیر. چون سازندگی به عهده بومی ها گذاشته نشد. کسانی که مسئول سازندگی مناطق جنگ زده و شهرها شدند افرادی از بیرون بودند که دلسوزی بومی هایی که در زمان جنگ از شهر خود دفاع می کردند را نداشتند. محسن رضایی خوزستانی بود، آقای نورانی، سوداگر و شمخانی به تهران آمدند و مسئولیت گرفتند. خوزستان حامی بومی نداشت. به همین دلیل خرمشهر آباد نشد. اما اگر به کردستان و سوسنگرد نگاه کنید میبینید با استفاده از همان روح جمع پذیری و شور همبستگی به چه درجات بالایی از سازندگی دست یافتند. هر شهر اندازه خود خراب شده بود اما چون افراد بومی در برخی شهرها نمانده بودند سازندگی به میزان جنگ از شور و انرژی همبستگی بهره نبرد. با اینهمه سازندگی شکل تازه روح جمعی در دهه هفتاد بود. این تغییر شکل بطور کامل در روند انقلاب اسلامی دیده میشود. پس از گذشت دهه هفتاد، در دهه هشتاد این جمع پذیری به مقابله در برابر تهاجم های احتمالی امریکا تغییر شکل داد. در واقع تحریم ها روح جمع پذیری را زنده کرد اما شدت این همبستگی از دوران جنگ بطور محسوسی کمتر بود. چرا که فشارهای اقتصادی بر مردم زیاد شد. با زیاد شدن فشار اقتصادی وارد بر جامعه مردم روح جمع پذیری را از دست می دهند و بیشتر به فردگرایی نزدیک هستند. به همین دلیل به اسارت اشاره کردم. در اسارت هیچ موضوع مالی ای مطرح نیست. بنابراین اسیران ایرانی علاوه بر حفظ جان خود به فکر حفظ هم سلولی و یا هم اردوگاهی خود بودند. ولی در حال حاضر اوضاع و احوال این هویت جمعی تغییر کرده است و دستخوش مسائل دیگری نظیر مسائل اقتصادی خواهد بود.

شما فکر می کنید در چنین شرایطی یادآوری حماسه جنگ کمکی به تقویت روح جمع پذیری می کند؟
دقیقاً همینطور است. در شرایط امروز هرگونه یادآوری این نکته که ما به هر طریقی توانستیم از بحران جنگ بیرون بیاییم و این فقط به دلیل داشتن همبستگی و همدلی بین مردم بود به تشدید این روح جمعی و گسترش آن در زمان کمک میکند. وقتی شهدا را در شهرستان ها تشییع می کنند شاهد حضور حداکثری مردم هستیم. چرا که این روح جمعی تحت تاثیر عوامل گوناگون در شهرستان ها کمتر از شهرهای بزرگ خدشه دار می شود.

یعنی شما پاشنه اشیل روح همبستگی را موضوع اقتصادی می دانید؟
بله. دشمن مشکلات اقتصادی را برای همین مسئله بر مردم وارد می کند. این ترفندی است که بر اساس آن می توان روح جمعی را خدشه دار و مردم را به منفعت طلبی شخصی دعوت کرد. البته در قبال این ترفند جامعه ما می تواند ضد حمله خوبی داشته باشد. اگر خوب دقت کنیم می بینیم که بعد از گسترش تهدیدهای جهانی علیه ایران روح جمعی مردم کشور بار دیگر همبستگی را ایجاد می کند. برای نمونه در راهپیمایی های اخیر 22 بهمن تعداد افرادی که شرکت داشتند خیره کننده بود.

جشن های ملی هم در ادامه آن همبستگی قرار می گیرد؟
دقیقا همینطور است. در حال حاضر پیروزی تیم والیبال ایران، قهرمانی تیم کشتی و یا هر رویدادی که منجر به پیروزی ایرانیان می‌شود هم، روح جمعی کشور را تقویت می کند. بنابراین این وحدت با شرایط و اتفاق های مختلف و متنوعی می تواند ایجاد شود که ملت ما اوج آن را در هشت سال دفاع مقدس تجربه کرد. بعد از آن در دهه هفتاد به دلیل سازندگی، این روح جمعی به حرکت واداشته می شود و سپس به موضوع تحریم های مبتنی بر مسئله هسته ای می رسیم. اوج بحران یا بدترین تحریم های ایران در سال 90 اجرا شد. این تحریم ها به شدت بر اقتصاد مردم ایران فشار وارد کرد؛ اما ملت ما همچنان روح جمعی خود را حفظ کرده بود. البته کم و بیش افرادی دیده می شدند که مخالفت داشتند. اما کلیت جامعه در برابر بیگانگان یکپارچه بود. درباره موضوعات مرتبط با انرژی هسته ای این روح جمع پذیری بیشتر خود را نشان داد. بنابراین میبینیم که روح جمع پذیری در هر زمانی متناسب با اتفاق ها و سرفصل های موقعیتی خود را نشان می دهد و بروز پیدا می کند.

رسانه ها تا چه اندازه بر ایجاد همبستگی در دوران جنگ و دیگر دوران هایی که به آن اشاره کردید تاثیر داشتند؟ در دوران جنگ مستندهایی از جبهه نشان داده می شد که به نظر می رسد تاثیر زیادی در روند جنگ داشته اند.
رسانه می تواند میهن پرستی و علاقه ملی را تا حدود زیادی تحت تاثیر قرار دهد. هر رسانه ای در هر کشوری با هر دیدگاهی می تواند تاثیر زیادی بر روند موضوعات بگذارد. در زمان جنگ رسانه ها گستردگی امروز را نداشتند و یکدستی خاصی در این زمینه دیده می شد. رسانه ها پیروزی ها را بیشتر به نمایش می گذاشتند تا اعتماد و امید مردم به روند قدرت افزایی بر رزمندگان کمک کند. اگر دقت کنید در گزارش یکی از عملیاتهای ناموفق ایران دوران هشت ساله که عملیات کربلای4 بود، هیچ رسانه ای به نام شکست اشاره نکرد. همه رسانه ها این عملیت را ناموفق خواندند. کلمات درستی انتخاب می شد تا روحیه مردم تحت تاثیر قرار نگیرد.

اگر قرار بود رسانه، آیینه ی بدون فیلتری از جنگ باشد و تمام وقایع جنگ را نشان دهد خللی در روحیه همبستگی و امید جمعی ایجاد می شد؟
بدون شک اینگونه بود. مطمئن باشید اگر بحث سانسورهای خبری و سیاست گذاری های درست در انعکاس خبرهای جنگ نبود روح جمعی کشور به سمت نا امیدی پیش می رفت و این نا امیدی اثرات مخربی در پی داشت. بعد از فتح خرمشهر، درون کشور بین سیاسیون و نظامیان اختلاف رای صورت گرفت. عده ای ناامید شده بودند و می خواستند در بدترین شرایط قطعنامه را علیه ایران بپذیرند؛ اما امام خمینی(ره) با یک تصمیم صحیح سیاسی توانست جنگ را اداره کند و جنگ را به خارج از مرزهای داخلی هدایت کند. بعد از فتح خرمشهر در سوم خرداد 61 بلافاصله عملیات رمضان در تیرماه طراحی و اجرا می شود. برنامه عملیات رمضان ورود به خاک عراق بود. امام (ره) برای ورود به خاک عراق دلیل داشتند. دلیل این عملیات ایجاد یک موج همبستگی بود. امام می خواستند بگویند ما قابلیت این را داریم که وارد خاک عراق باشیم. در نهایت وارد خاک عراق نشدیم اما با این عملیات به چهل و دو کشور نشان دادیم که می توانیم با چنین قدرتی جلوی کسانی که علیه ما می جنگند بایستیم. و همانطور هم شد. همه جهانیان وقتی دیدند نیروهای ایران بعد از سه عملیات بزرگ و نفس گیر وارد جنگ برون مرزی شدند، دچار حیرت و شگفتی شدند.

اگر بخواهیم در طول زمان این روح جمعی را شبیه سازی کنیم، تاثیر کدام اتفاق بر ایجاد همبستگی بین مردم ایران را شبیه دوران جنگ می دانید.
من اعمال تحریم ها را نمونه بارزی می دانم. شکل گیری روح جمعی مردم ایران برای گذر از دوران سخت تحریم های اقتصادی و سیاسی را دیدیم. در اواخر دهه ی 90 اوضاع اقتصادی و سیاسی ایران به‌مثابه دهه 60 بود. در سال های جنگ به بدترین وضعیت رکود اقتصادی و فشار سیاسی روزگار را می گذراندیم. فشار اقتصادی زیادی بر ملت ایران بود. در این سال ها ما ایستادگی کردیم و بحران منزوی شدن را پشت سر گذاشتیم. از نظر میزان همبستگی ملی، سال 91 دقیقا همان سال 61 است. حال اگر به فتح خرمشهر برگردیم می بینیم که اختلاف بین سیاسیون و نظامیان نشان دهنده این است که خودباوری جمعی می تواند چه تاثیراتی بر موفقیت ملی داشته باشد. فرماندهان عالی جنگ می گفتند باید وارد خاک عراق شد اما سیاسیون می خواستند ما قطعنامه علیه ایران را بپذیریم. در نهایت نظامیان طبق فرمان امام به خاک عراق وارد شدند. با وجود اینکه ما در عملیات رمضان موفقیت های چشمگیری نداشتیم همانند سه عملیات قبل. اما با این عملیات شاکله اصلی جنگ تغییر کرد و به نوعی پیروزی ما در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از این عملیات شروع شد و عراق کشور متخاصم و بازنده شناخته شد. ما توانستیم مرزهای دقیق خود را حفظ کنیم. ایران موفق شد بهترین حالت قطعنامه را بپذیرد و سازمان ملل هم بعد از سال ها از گذشت جنگ، به متجاوز بودن عراق و پرداخت خسارت و غرامت جنگی به ایران اعتراف کرد. پس ما بردیم و عراق باخت. در سال های اخیر هم همین اتفاق افتاده و خواهد افتاد. در بحث تحریم ها ما تا آخرین حد توان ایستادگی کردیم و خواهیم کرد و طبق رهنمودهای مقام معظم رهبری در یک نرمش قهرمانانه ایستادگی ما باعث رقم زدن یک نتیجه برد ـ برد خواهد شد. شما نگاه کنید به نقش تاثیرگذاری ایران در منطقه و حتی جهان، این نشان از این است که با نرمش قهرمانانه ای که با تدابیر مقام معظم رهبری صورت گرفته روح جمعی ملت ایران را به نوعی دیگر حفظ کرده است. در این سال ها این تدبیر رهبری دقیقا همانند تصمیم حضرت امام (ره) در پذیرش قطعنامه 598 بود. از طرفی کشورهای غربی بخصوص کشور آمریکا و گروه پنج به علاوه یک به دلایلی می توانند برد داشته باشند؛ چرا که امتیاز رابطه با ایران را از دست ندهند.

در صحبت های خود به این نکته اشاره کردید که ایرانی ها از زمان صفویه دچار بحران هستند و روح جمعی قدرتمندی دارند. به نظر می رسد این روح جمعی قبل از انقلاب و در دوران گذشته ای مانند مشروطه یکدستی کمتری داشته است. همبستگی ملت ایران قبل از حضور پدیده ای بنام نهضت امام خمینی (ره) تفکیک پذیر و چند گانه دیده می شود. در دوران مشروطه بورژواها، همبستگی جمعی خود و روحانیون، همبستگی مخصوص به خود را دارند. این همبستگی چطور تغییر شکل پیدا کرد و به یکدستی ملموس بعد از انقلاب و بخصوص دوران جنگ تحمیلی رسید؟
در حماسه دفاع مقدس ما از حزب توده شهید داریم، از سازمان مجاهدین خلق شهید داریم. یعنی افراد بورژا و یا کراواتی هم شهید شدند. ما در این همبستگی قوی شدیم چرا که بحث وطن پرستی به وجود آمد. قبل از انقلاب اختلاف نظر داخل کشور بود. این اختلاف نظرها شبیه دعواهای بین افراد خانواده بود و مشکلات داخلی وجود داشت. اما خانواده ایران درحالی که اختلاف درونی داشت زمانی که با مشکلات و تهاجم هایی از بیرون مواجه شد و خود را در خطر دید، باز در خود وحدت ایجاد کرد و اختلافات داخلی را به سادگی کنار گذاشت. اعضای این کشور به یک تجمیع کلی رسیدند و وارد مرحله حساس جنگ شدند.

جنگی که در حال حاضر در دنیا رخ می دهد کمتر جنگ نظامی و بیشتر جنگ نرم است. فکر می کنید این روح جمعی امروزه هم برای دفاع از حریم ملی در برابر جنگ نرم وجود دارد؟
جنگ تهاجمی و نرم از سال 78 شروع شد. ما به جنگ نرم رسیده ایم و متاسفانه روح جمع پذیری در مقابل چنین جنگی آن طور که باید و شاید حس نمی شود. این جنگ در خانه ها می خزد و خانواده ها را از ریشه مورد تهاجم قرار می دهد، اما به این دلیل که نمود بیرونی چندانی ندارد روح جمعی را آنطور که باید به مقابله دعوت نمی کند. وقتی بمب منفجر شود همه می بینند که فاجعه چه ابعادی دارد اما فاجعه جنگ نرم ابعاد ملموس و عینی ندارد. متاسفانه جوانان دهه های هفتاد تا نود ما به سمت بیگانه شدن با هویت جمعی پیش می روند، چرا که مهاجمان می دانند باید چه کنند.

استراتژی ما در برابر ایجاد یک هویت تازه و جدید فرهنگی چیست؟
متاسفانه مدیران ما به این نتیجه نرسیدند که باید با زبان دانشجو یا با زبان خود جوان با او حرف بزنیم. دیگر به زبان آمرانه صحبت کردن جواب نمیدهد.

برگشتن به ماجرای جنگ و یادآوری آن دوران برای جوانان دهه هفتاد به بعد تاثیر بسزایی دارد؟
با ادامه دادن این روند خیر. چندان تاثیری نخواهد داشت؛ چرا که ما در یک نگاه کلی نتوانستیم بین افرادی که در جنگ حضور داشته اند و جوانان ارتباطی برقرار کنیم.

پس ممکن است سیاست های غلط باعث شود بزرگی و عظمت حماسه جنگ در ذهن جوانان از بین برود؟
دقیقا. ما کاملا خط قرمزی بین جوانان امروزی و جوانان گذشته ایجاد می کنیم. وقتی ما درباره شهدا طوری حرف می زنیم که انگار داریم درباره یک ابر انسان حرف می زنیم، نمی توانیم جوانان امروز را قانع کنیم. من این انرژی را می بینم که جوانان ما به محض اینکه میهن را در خطر ببینند همان راه جوان های دهه 50 و 60 را می روند. به همین دلیل کشورهای متخاصم به جنگ فیزیکی نزدیک نمی شوند و جنگ نرم را راهی برای نفوذ یافته اند.

عده ای جنگ نرم را جهانی شدن و در راستای دهکده جهانی پیش رفتن تفسیر می کنند. در چنین فلسفه ای این طور به نظر می رسد که در آینده از حل شدن در یک فرهنگ واحد جهانی گریزی نخواهد بود. بنابراین نفوذ به فرهنگ نوعی پیشرفت در راستای رسیدن به دهکده جهانی تلفی می شود.
جهانی شدن زمانی معنی پیدا می کند که فرهنگ بومی یک کشور حفظ شده باشد. فرهنگ اروپایی ها تقریبا همان فرهنگی است که در مسیر جهانی شدن به کشورها القا می شود. اما در این میان فرهنگ بومی ما چه می شود؟

ما جزء کشورهای در حال توسعه محسوب می شویم. توسعه برنامه ریزی شده توسط ابر قدرت های جهان، می تواند فرهنگ ما را تحت تاثیر قرار دهد؟
بله. ما موبایل، ماهواره و تبلت را وارد کردیم اما بومی سازی نکردیم. همه ما دولت الکترونیک را می شناسیم اما همه افراد کشور ما می توانند فرهنگ زندگی الکترونیک را آنالیز کنند؟ ما باید فرهنگ یا وسیله تکنولوژیکی را وارد کشور کنیم که از فیلتر فرهنگ بومی خودمان رد شده باشد. جامعه تنها در صورت رعایت این روند است که به پیشرفت می رسد. در غیر این صورت غربی ها می دانند که ما به کشور مبدا نیازمندیم تا پشتیبانی داشته باشیم و این وابستگی را قطعی می کند. ما نیاز به این تکنولوژی ها داریم اما نباید اجازه دهیم این تکنولوژی ها به فرهنگ ما آسیب بزنند. تکنولوژی ها اقتصاد و شرایط نظامی ما را بهتر کردند اما متاسفانه باعث پسرفت فرهنگ ما شده اند. در این میان افراد ضعیف تر بیشتر تحت تاثیر هجمه های فرهنگی قرار دارند.

ما در زمان جنگ یک سرمایه عظیم انسانی را گذاشتیم …
دقیقا. ما در انقلاب اسلامی و جنگ نزدیک دویست هزار شهید داریم. جنگ ما علاوه بر اقتصاد، نیروی انسانی ما را گرفت. نخبه هایی در جنگ شهید شدند که جایگزینی ندارند.

این سرمایه انسانی چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. این میزان شهید لزوما باید تاثیری در دگرگونی عظیم فرهنگی تا سال های زیادی داشته باشد.
این اتفاق به آن شکل باید و شاید نیفتاد چرا که ما دچار کجروی هایی هم شدیم. از راهی که امام برای انقلاب و کشور تعیین کرده بودند تا حدودی جدا شدیم و در این روند تلاطم هایی ایجاد شد اما خوشبختانه با راهنمایی های مقام معظم رهبری از مسیر خارج شده ی خود دوباره به سوی چشم انداز انقلاب برگشتیم. ممکن است سرعت کمی داشته باشد اما ما در حال حاضر و با توجه به امکانات و نیروی بالقوه ی کشور در دسترسی به جایگاه فرهنگی قابل قبولی هستیم.

بطور معمول بروز جنگ در هر کشوری، جامعه را با مشکلات دامنه داری مواجه می کند. از طرفی جنگ ما در قالب دفاع برکات گسترده ای را نیز در بر داشته است. اگر بخواهیم بگوییم جنگ تحمیلی چه موقعیت های مثبتی را برای کشور ایجاد کرد یا چه مشکلاتی را برای ملت رقم زد، به چه نکاتی می توان اشاره کرد؟
خودباوری هایی که بین نیروهای جوان در دوران جنگ به وجود آمد بی نظیر بود. این خودباری ها که بین مردم و فرماندهان جوان جنگ ایجاد شد، مسبب یک همبستگی کم نظیر در تاریخ کشور ایران بود. تا حدود زیادی می توان گفت پیشرفت ایران براساس این خودباروی حاصل شد. اولین خودباوری در ابتکارات جنگی بروز پیدا کردند. ساخت هاورکرافت ها، قایق های تندرو، پل بعثت، پل خیبر، جاده هایی که روی رمل کشیده می شد و همه و همه حاصل خود باوری نیروهای ما بود. اوج این خودباوری در جنگ، بحث راه اندازی توپخانه بود. شهید شفیع زاده و تهرانی مقدم توپ های غنیمتی را بازسازی می کردند و علیه خود عراقی ها استفاده می کردند. یا فرماندهانی عالیرتبه جنگ که با سن کمش و در اوج جوانی به راحتی عملیات های بزرگ را فرماندهی کردند و موفق نیز بودند. این خود اتکایی که امروزه در مورد موضوع انرژی هسته ای دیده می شود از دوران جنگ ریشه گرفته است.
از طرفی بدون شک اگر جنگ به ما تحمیل نمی شد، می توانستیم هزینه های صرف شده در دفاع را صرف تولید و تقویت زیر ساخت ها و پشتیبانی از صنایع تولیدی و سنگین کنیم. صرف این هزینه برای ایجاد شهرک های صنعتی می توانست برای ما تولید اقتصاد موفقی را داشته باشد. از طرفی همانطور که اشاره شد ما نیروهای انسانی عظیمی را از دست دادیم. این ها همه نیروهای فعال و تولید کننده بودند. با یک حساب سرانگشتی می توان گفت صد و پنجاه هزار نفر از دویست هزار نفر شهید ما نیروی جوان بودند. پس از جنگ فشار اقتصادی باعث شد خانواده ها کمتر به فرزندآوری علاقه داشته باشند و همه این موارد جامعه ما را دچار چالش های جدی کرد.

بسیاری از مخالفان انقلاب اسلامی، پیروزی انقلاب و حتی پیروزی ایران در هشت سال دفاع مقدس را مدیون جوانانی می دانند که در دوره قبل از انقلاب تربیت شده بودند. این دسته از افراد حس میهن پرستی را شاکله اصلی حضور جوانان در جنگ تحمیلی می دانند و ادعا می کنند تربیت افراد در سیستم قبل از انقلاب باعث نجات ایران در شرایط حمله نظامی عراق شد. بهترین جواب برای این مدعا چیست؟
این نظریه را با دلیل می توان رد کرد. درست است که بسیاری خلبان ها و نظامیان زمان جنگ تحصیل کرده امریکا و کشورهای اروپایی بودند و برخاسته از خانواده های متمول زمان شاه. اما در سال 42 وقتی امام خمینی (ره) فرمودند یاران من هم اکنون در گهواره ها هستند به همان افرادی اشاره می کنند که در جنگ افتخار آفریدند. مگر شهید حسن باقری در چند سالگی فرمانده اطلاعات عملیات یا فرمانده نیروزی زمینی سپاه شد؟ محسن رضایی در مکتب امام خمینی (ره) بزرگ شد. شهید عباس بابایی یا شهید دوران، در دوران انقلاب به ایران می آیند و نیروی انقلابی می شوند. در نیروهای ارتشی ساواکی و نفوذی هم بود. اما همین نیروها وقتی دیدند امام حق می گوید جلوی شاه ایستادند. چرا در دو سال آخر انقلاب ارتشی ها از امام حمایت کردند؟ به این دلیل که حق مشخص بود. ارتش بود که جلوی غائله های اقوام را بعد از انقلاب گرفت. قبل از تشکیل سپاه این ارتشی ها بودند که بعد از پاک سازی تمام و کمال در خدمت دستورات امام (ره)، عمل می کردند. در آن سال ها نیروهای انقلابی دست در دست ارتشی ها بودند. پاسدارانی که در مکتب امام خمینی (ره) پرورش یافته بودند و نفس امام خمینی (ره) به آن ها خورده بود، کشور را حفظ کردند. من می توانم تضمین بدهم که تمام جوانان امروز ما که در ظاهر با آرمان ها فاصله دارند در صورت بروز خطر برای کشور جزء اولین نفراتی هستند که عازم خط مقدم خواهند شد. جوان ایرانی ذاتا شور انقلابی دارد و روح جمع پذیری هم از همین نقطه نشات می گیرد. حضور گسترده مردم و اقشار مختلف در راهپیمایی 22 بهمن دو سال گذشته همزمان با ترور دانشمندان هسته ای و تهدید های امریکا و اعمال سختگیرانه ترین تحریم ها نشان دهنده یک روح جمعی قوی بود. در پاسخ به چند سوال قبل می شود گفت با در نظر گرفتن چنین بستری می توان آسوده بود که رهبری می توانند جنگ فرهنگی را با مدیریت و استادی به پیروزی ای برسانند که امام خمینی (ره) جنگ نظامی را رساندند.

سوالی که اینجا مطرح می شود آن است که کشور ما طیف وسیعی از قومیت ها را در بر می گیرد. بعد از انقلاب این قومیت ها به چالش کشیده شدند و علم استقلال طلبی در مقابله با روح جمعی برافراشته شد. چه ریسمانی اقوام را در مرز کشور به آرامش بازگرداند تا جایی که همین اقوام در حال حاضر پاسداران مرزها و تمامیت عرضی کشور ما هستند؟
همینطور است. در سال 59 غائله سنندج اتفاق افتاد. استقلال طلبی خوزستان، جریان پانعربیسم و استقلال طلبی عرب ها، استقلال طلبی ترک ها و همه و همه اتفاق افتاد اما رهبری درست نیروهای انقلابی باعث شد همه این انرژی ها به سمت مصلحت کشور پیش رفت. نیروهای بیرونی وقتی در جنگ شکست خوردند سعی کردند از این طریق وارد شوند. روح انقلابی اجازه نداد قومیت ها از درون به خودشان آسیب بزنند. البته ملت ایران این خصلت را دارند که کمترین تهدیدی که وارد شود بلافاصله وارد عمل میشوند.

رسانه های ما بعد از اتمام جنگ و در اوایل دوره سازندگی، شخصیتی از یک رزمنده را نشان می دهند که در سال های اخیر این شخصیت دیده نمی شود. رزمندگانی که در این سال ها به نمایش در می آیند افراد باورپذیرتری هستند. تا حدی که می توان گفت گاهی پا از گلیم فراتر می رود. آیا این ترسیم جدید و ملموس تر از یک رزمنده هدف خاصی را دنبال می کند؟
متاسفانه ما در تمام مناسبات خود افراط می کنیم. این افراط هم در سال های گذشته با به تصویر کشیدن افراد فرشته خو و فرشته صفت دیده می شد و هم در این دوران با نمایش دادن افرادی که از پایین ترین سطوح جامعه هم فرهنگ پایین تری دارند. این تیپ سازی در هر دو حالت ارتباط موفقی نخواهد ساخت. این اتفاق متاسفانه در کتاب های خاطره نویسی دوران جنگ هم اتفاق می افتد.

برای ادامه دادن و جاری نگه داشتن فرهنگ جنگ و همدلی زمان جنگ بهترین راه چیست؟
اگر به احترامی که تمام جهان برای افراد حاضر در جنگ هایشان و کهنه سربازان خود قائل است نگاه کنیم می بینیم که ما بسیار کم گذاشته ایم. در کشور فرانسه یا آلمان یک سرباز که حتی اشتباه بودن مسیری که برای آن می جنگیده هم مشخص است برای تمام اعضای جامعه بی اندازه قابل احترام است. اما ما برای ایثارگران و رزمندگان خود آنقدر که باید و شاید منزلت ایجاد نکرده ایم. ما در مواردی مسائلی تعریف کردیم که افکار عمومی مردم را دچار تنش کرده است. مگر می توان حتی یک رزمنده پیدا کرد که برای سهمیه دانشگاه فرزند خود جنگیده باشد؟ مگر میتوان یک جانباز پیدا کرد که برای وام جنگیده باشد. ما اگر بخواهیم جایگاه رزمندگان خود را با سربازان جنگ جهانی اول مقایسه کنیم می بینیم چقدر در این زمینه کم فعالیت کرده ایم. بسیار خوشحال شدم که جایی شنیدیم که می خواهند از سیده زهرا حسینی به عنوان یک قهرمان ملی نام ببرند. سیده زهرا حسینی، خانمی است که از دل مردم برآمده است و از لحاظ نظامی هیچ وظیفه ای درباره دفاع نداشته است. این زن یادآور رشادت شهداست. نماد قهرمانی ملت ایران است که در شهر خود از میهن خود دفاع کرده است.

شما فکر میکنید انعطافی باید در بیان مسائل جنگ بنا بر زمان و تغییرات فرهنگی وجود داشته باشد؟
بله. ما وقتی نتوانستیم بین افراد دهه 70 و 80 و 60 ارتباط برقرار کنیم نمی توانیم زبان مشترکی بین آن دوران و این دوران پیدا کنیم. آقای حاتمی کیا در آخرین اثر خود یعنی چ مثل چمران با نمادها شرایط کشور را در آن دوران و این دوران به هم پیوند می دهند. من فکر میکنم بهترین قالب پرداختن به جریان جنگ فیلم است. ارتباط حس در فیلم برقرار می شود.

به نظر شما بهترین آثار فرهنگی ای که تاکنون در مورد مقوله جنگ تحمیلی ساخته شده است کدام اند؟
من بهترین آثار را در بررسی نقش زنان در جنگ می دانم. این موضوع نمایشگر مهمترین بخش پشتیبانی از جنگ است.

 

این مطلب، در تابستان ۱۳۹۳، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

منتشر شده در: ماه تی تی/ مازندران – چی چست/ آذ غربی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved