المیرا شاهان | «انگل»، جایزۀ بهترین فیلم سینمایی را در نود و دومین دورۀ جوایز اسکار به خود اختصاص داد. اثری که تلفیقی است از ژانرهای مختلف سینمایی و با نگاهی نمادین و انتقادی، به اختلاف طبقاتی و تقابل فقر و دارایی میپردازد.
داستان، با تصویر خانوادۀ فقیری که ساکن زیرزمینی نمور و آلودهاند و برای گذران زندگی به ساختن جعبۀ پیتزا اشتغال دارند، آغاز میشود. خانوادهای که با رنج و سختی و نداری خو گرفتهاند، اما همواره به زندگی امیدوارند و دست از سعی و تلاش برنمیدارند. تا اینکه پیشنهاد یکی از دوستانِ پسر خانواده برای تدریس به دختر یک خانوادۀ مرفه، مسیر زندگی یکایک افراد این خانواده را تغییر میدهد. کیم-وو با بازیِ چوی-وو شیک با جعل مدرکی دانشگاهی این پیشنهاد شگفتانگیز را میپذیرد و از پلههای موفقیت بالا میرود و به خانۀ آقای پارک پا میگذارد. کمی بعد خواهرش نیز بهعنوان معلم هنر پسر آقای پارک به آن خانواده معرفی میشود و هردو با هوش و خلاقیت، راه ورود پدر و مادر خود را (بهعنوان راننده و خدمتکار) به آن مأمن امید و پیشرفت باز میکنند. تا اینکه از نیمۀ داستان اتفاقی پیشبینی نشده همهچیز را تغییر میدهد و فضای آرام و امیدبخش فیلم را به هیجان و کشمکشی خونآلود بدل میکند.
انگل، در حقیقت نماد مردمی است که از هیچ بیاخلاقی و فسادی از جمله دروغ، تظاهر، تهمت، خشونت و عیاشی، برای رسیدن به موفقیت و جایگاهی فراتر از جایگاه فعلی خود، فروگذار نمیکنند. با این حال، حتی در لباسهای زیبا و اتومبیلهای گرانقیمت نیز نمیتوانند اصیل و ثروتمند باشند و تنها میتوانند از زیرزمینی نمور به زیرزمینی دیگر کوچ کنند؛ چرا که با عقدهها و خشمهای نهفته خو گرفتهاند و هرگز برای رسیدن به مقام و مرتبهای والا، لایق و شایسته نیستند.
امتياز من: ☆★★★★★★★★★