احمد تقدم: از حکومتهای اولیه در شهرهای کوچک تا جنگهای جهانی و پیدایش سازمان ملل، روند سیاسی و اجتماعی بشر طی هزاران سال به تدریج رشد یافت تا اینکه امروز به نوعی از مناسبات برسد که بر پایۀ دموکراسی یا حاکمیت مردم شکل گیرد. عمر حاکمان موروثی تاج و تخت، خاندان سالاری و طبقه اشراف به تدریج به پایان رسید و عصر حضور و تعیین سرنوشت مردم به دست خود آغاز گشت. با وجود این دستاوردهای بزرگ، اما هنوز هم مکاتب و دیدگاههایی هستند که در پوشش حمایت از دموکراسی، آرمانهایش و حق مردم به مخالفت با نتایج آن پرداخته و آن را به شکل مورد علاقه خود به تصویر میکشند. در این مقاله نگارنده قصد دارد تا به این وارونهنماییها از دموکراسی در جامعه امروز ایران و آثارش – که این موارد در آن بسیار دیده میشود – پرداخته و آنها را مورد بررسی قرار دهد.
پاد دموکراسی به نام نخبگان!
مهمترین زمانی که این تناقضات در باب دموکراسی ظهور و بروز پیدا میکند، پس از پایان شمارش آرا و مشخص شدن سمت و سوی نظر مردم است. در این صورت طیف بازنده به توجیهاتی هدفمند برای سلب مشروعیت از منتخب مردم دست میزند و به پمپاژ آنها در سطح جامعه میپردازد، عناوینی مانند فریب خوردن مردم، جمعآوری رای اقشار کمتر فرهیخته، رای معیشتی و رای کیفی، رای با وعدههای پوپولیستی و… . البته بدیهیست در صورتی که نتیجه انتخابات همراستا با منافع این گروهها باشد با عناوینی مانند حماسۀ مردم، تصمیم مردم، بلوغ اجتماعی ملت و… به استقبال نتیجه آن خواهند رفت. هر چند این مطلب موضوع جدیدی محسوب نمیشود، اما باعث بروز اثرات اجتماعی فراوانی در جامعه میشود. برای بررسی این نگاه و عواقب اجتماعی آن، در ابتدا لازم است به ریشههای آن پرداخته و سپس به کنکاش آن بپردازیم.
به طور کلی مکتب الیتیسم در تضاد با دموکراسی و آرای عمومی تعریف میشود و بر دستهبندی آحاد جامعه به “عوام” و “خواص” تاکید میکند. اگرچه فرهنگستان زبان و ادب پارسی الیتیسم را به صورت “نخبهگرایی” ترجمه کرده است، اما از منظر سیاسی و کاربردی ترجمه آن به صورت “خواصگرایی” کاملتر وجامعتر خواهد بود. تعریف الیتیسم در نگاه سیاسی به صورت “باور به این که در هر جامعه یا گروه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… کس یا کسانی به سبب توانمندیهای شخصیشان برتر از دیگراناند و حق آنهاست که از امتیاز رهبری برخوردار باشند” آورده شده است. شاید بتوان سنگ بنای الیتیسم را نه در شایستگی افراد، بلکه در “باور” به شایستهتر بودن خود دانست. با وجود اینکه الیتیسم را همگان با نامهای پارهتو و موسکا در ایتالیا میشناسند، اما کمی پیشتر از آنها ماکیاولی را میتوان پدر این نوع نگاه دانست. وی در کتاب گفتارها درباره خواص (الیتها) مینویسد: “مردم اغلب فریب خیر موهومی را میخورند و تباهی خود را میجویند… آنان که در مجالس مشورتی حضور داشتهاند، ملاحظه کردهاند که تا چه حد افکار آدمیان دچار لغزش است، و اگر آن افکار به وسیله افراد برتر راهبری نشوند، مستعد آن هستند که در قطب مقابل عقل و منطق قرار گیرند.”
در طیف مقابل، پوپولیسم قرار دارد که برخی آن را مردمگرایی و برخی به صورت عوامگرایی ترجمه کردهاند. همچنان که از ترجمه نیز مشخص است، پوپولیسم خواستههای مردمی را دارای اصالت دانسته و جلب رضایت عمومی را به عنوان مسیر انتخاب میکند. اگر چه تناقض میان دو شیوه خواصگرایی و مردمگرایی از نقاط افتراق دیدگاههای سیاسی محسوب میشود، اما هدف از نگارش این مقاله بررسی این تفاوتها نیست. در واقع هر چند در نگاهِ کلانِ موسکا و پارهتو (الیتیسم)، مشارکت خواص در حکومت مدنظر است، اما میتوان شیوه آن را به تمام جامعه گسترش داد. در نتیجه طیفی از جامعه وجود خواهد داشت که خود را از نظر فکری توانمندتر از دیگران میبیند و تعیین سرنوشت جامعه را حق خود میداند. پیامد این الیتیسم اجتماعی، تقسیم جامعه به دو بخش با مطالبات گوناگون است.
طیف اول که غالبا در شهرها سکونت دارند، به امور خدماتی مشغولاند، خود را تحصیلکرده میدانند و رسانهها را دنبال کرده و از آنها تاثیر میپذیرند، سهم بیشتری در تعیین سرنوشت جامعه برای خود قائل میشوند. از نمونههای متاخر این روند را میتوان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ مشاهده نمود. دونالد ترامپ که برخلاف رقیبش کلینتون از حمایت کارتلهای بزرگ سیاسی، اقتصادی و رسانهای برخوردار نبود، به صورتی آشکار هدف این رویکرد قرار گرفت. توهینهای زیادی به وی و رایدهندگانش صورت گرفت تا جاییکه در برخی کاریکاتورها رای دهندگانش به صورت میمون به تصویر کشیده شدند. بسیاری از طرفداران کلینتون رای به ترامپ را نتیجه عقبافتادگی بخشهایی دانستند که به او رای دادهاند و رای به کلینتون در ایالتهای متمولتر را نتیجه رای “کیفی” کلینتون تحلیل کردند. این رویکرد ارتجاعی تا بدانجا پیش رفت که برخی خواهان تغییر دوباره نظام انتخاباتی جامعه آمریکا برای شناخت رای کیفی شدند.
این نگاه خواصگرایانه را میتوان در رویکرد طیف کارگزاران در ایران نیز مشاهده کرد. بهعنوان مثال میتوان به برخورد این طیف با انتخابات سال 88 و 92 مراجعه کرد، جایی که نخبگان این جریان نتیجه انتخابات اول را بر اساس پوپولیسم، عوامزدگی، رای مناطق کم سواد، رای معیشتی، و در نهایت توزیع سیبزمینی، مورد تحلیل قرار دادند و انتخابات دوم را بر اساس بلوغ سیاسی مردم، پیروزی تدبیر و اعتدال و… . جمعیت استقبالکننده از رئیسجمهور دولت نهم از سوی خبرنگاران این طیف “دلفینهای گرسنه” نام گرفتند اما جمعیت استقبال کننده از روحانی، نتیجۀ محبوبیت دولت دانسته شد. نمونۀ دیگر را میتوان در برخورد کارگزاران به مطالبات عمومی دانست، جایی که مشاور آقای روحانی در دولت یازدهم در سخنانی جنجالی گفت: “یک راننده تاکسی که از 5 صبح تا 12 شب باید در این خیابانها بدود تا هزینه 3 بچه دانشجویش را درآورد، سر چهارراه از او میپرسند که نظر شما درباره برنامۀ هستهای و مذاکرات ژنو چیست؟ او چه دانشی دارد که یک واکنش منطقی به این سوال بدهد؟”.
تضاد طبقاتی در انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران از ابتدا مبنای حرکت خود را دفاع از طبقه مستضعف جامعه قرار داد. سخنان امام خمینی(ره) در مذت کاخنشینی و حمایت از کوخنشینان از ماندگارترین سخنان ایشان و مانیفست انقلاب اسلامی محسوب میشوند و جملاتی مانند: «آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند… یا اگر همراهی این تودههای محروم نبود، حکومت نمیتوانست برقرار باشد و…» تنها بخشی از سخنان ایشان در این زمینه هستند. با این حال طیف کارگزاران که در دهۀ اول انقلاب سیاستهای چپ اقتصادی را دنبال کرده و ثروتمندان را به خرس و خوک تشبیه میکردند، در دهه بعد تغییر کرده و به شعارهای راست اقتصادی روی آوردند. در نتیجه، کلمۀ “مستضعف” در قاموس آنان به کلمه “قشر آسیبپذیر” تغییر کرد و سیاستهایی با رویکرد حمایت از مستضعفین متوقف یا کمرنگ شدند. در واقع میتوان چنین نتیجه گرفت که طیف کارگزاران، جامعۀ هدف مورد نظر خود را تغییر داد و توجه خود را معطوف به طبقه شهرنشین با مختصات گفته شده در پاراگرافهای بالاتر کرد؛ چنان که نه تنها برنامههای اقتصادی با اولویت مستضعفین (مانند مسکن مهر) متوقف شدند و با برنامههای اقتصادی برای طبقات مرفهتر (مانند ورود ایرباس و…) جایگزین شدند، بلکه مشارکت آنها در تعیین سرنوشت جامعه نیز بر نتابیده شد.
با توجه به هشدار جامعهشناسان درباره این شکاف در جامعه و آثار و تبعات مخرب نشنیدنِ صدای طبقات محروم، امید است این رویه نزد طیف حاکم مورد بازنگری قرار گرفته و برای ترمیم آن هر چه سریعتر برای آن چارهای اندیشیده شود.
این مطلب، در زمستان 1395، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.